#داستان_مذهبی
▪️
◾️
◼️
⬛️
داستان
#سامره، داستان یک منتظر است در پیچ و خم برج انتظار
قسمت سوم_
#تعبیر_خواب
بعد از آن روز، دیگر آدم خودم نبودم که حوّای انتظار بودم. در میان جمع بودم و با آنها غریبگی میکردم؛ دیگران را می دیدم و صحبت هایشان را میشنیدم، اما متوجه منظور آنها نمیشدم. انگار من در عالمی زندگی میکردم و دیگران در عالمی دیگر! کبوتر دلم هوس کوی دیگری داشت. ویرانه ای در درونم فرو ریخته بود و دژ محکمی به جای آن شکل گرفته بود که قابل تسخیر نبود؛ دیگر از دسترس خودم خارج شده بودم. احساس میکردم ارتباط من با عالم خارج قطع شده است، درست مثل گوشی ای که آنتن نمیدهد. نیرویی بر من مسلط شده بود و عنانم را میکشید و با خود میبرد. مثل اینکه کسی در درون من امر میکرد و من مطیع او شده بودم. دلم مثل کبوترِ به دام افتاده، بیقراری و بیتابی میکرد و هوای برج، هوایی اش کرده بود. از این بیتابی ناراحت نبودم. رنج آور بود، اما آزاردهنده نبود.
تا قبل از آن شب، همه سؤالات من محدود به کنکور بود و جواب همه آن سؤالات در همان کتابهای کنکور وجود داشت، اما بعد از آن شب، درگیر سؤالاتی شده بودم که هیچ پاسخی برای آنها پیدا نمیکردم. منبع همه ی آن سؤالات در آن برج بود و جوابش هم همانجا بود. باید دوباره به آن برج برمیگشتم و پاسخ هزاران سؤال خود را مییافتم که مثل خوره به جانم افتاده بود اما چگونه!
درباره خوابم به کسی چیزی نگفتم؛ گویی خواب نبود که راز بود. راز، راز من بود و هیچ کس مَحرم اسرار من نمیشد. اولین چیزی که به ذهنم رسید، این بود که یک کتاب تعبیر خواب بخرم! به خیابان انقلاب رفتم و چون پول زیادی نداشتم، یک کتاب تعبیر خواب کوچک خریدم. تمام صفحات کتاب را زیر و رو کردم هیچ چیز دستگیرم نشد. نه تعبیر مُحرم در آن نوشته شده بود و نه تعبیر سینه زنی، نه برج و نه پله، و تعبیر ظهور امام زمان را هم طبیعتاً نباید مینوشت. گویی برای فقرا نوشته شده بود؛ فقط تعبیر خواب نان و زن و شغل و مرگ، و از این تیپ خوابها، چیز اضافه تر نداشت!
باید پول بیشتری پس انداز میکردم و کتاب جامعتری میخریدم. بعد از کنکور فراغت بیشتری داشتم و دوباره به خیابان انقلاب رفتم و در بین کتابهای تعبیر خواب، کتاب تعبیر خواب ابن سیرین را خریدم که از همه قطورتر بود، به نظرم از همه کاملتر بود. تعبیر هر خواب بر اساس حروف الفبا ردیف شده بود. به سرعت کلمه برج را پیدا کردم. نوشته بود:
" ديدن حمل و اسد و قوس، لشگر پادشاه است و ديدن ثور و سنبله و جدي، پسر پادشاه و ديدن جوزا و ميزان و دلو قاضي صاحب تدبير پادشاه است و ديدن سرطان و عقرب و حوت، ديدن صاحب شرط و شرابدار پادشاه است. "
زبان تعبیر خواب از خود خواب هم مبهمتر بود. اصلاً در زمان ابن سیرین، برج معنی دیگری داشت و برج، فقط به صور فلکی (حمل و اسد و ...) اطلاق میشد. ابن سیرین در سال 33 قمری یعنی قرن هفتم میلادی در بصره میزیست و در آنزمان شاید اصلاً برجی نبود که او بخواهد تعبیر خواب برج را بگوید. باید کتابی پیدا میکردم که معبّر آن به زمان ما نزدیکتر باشد، اما یک مرتبه نسبت به تعبیر خواب بی اعتماد شدم. با خودم فکر کردم وقتی فاصله زمانی اینقدر در تعبیر یک خواب مؤثر است، پس عوامل بیشتری در تعبیر خواب دخیلند. هیچ چیز مضحکتر از این نیست که خارج از زمان چیزی، بدنبال جواب آن بگردی! هر اتفاقی زمانی دارد و جواب هم در همان زمان است. مثل اینکه بخواهی تعبیر خواب ماهواره را در کتاب تعبیر خواب ابن سیرین جستجو کنی. اگر او الان زنده بود چه حسی نسبت به ما داشت؟
کلاً نظرم تغییر کرد؛ دیگر از خریدن کتاب تعبیر خواب منصرف شدم. هر کتاب دیگری هم پیدا میکردم و با هر معبّر دیگری، باز هم درصدی خطا در تعبیر آن بود؛ باید فکر دیگری میکردم. چند بار دیگر به خیابان انقلاب رفتم تا کتاب مناسبی پیدا کنم. هربار که میرفتم آنقدر کتابها را زیر و رو میکردم که صدای اعتراض فروشنده بلند میشد! دیگر قید کتاب تعبیر خواب را زدم. به جای آن، یک کتاب درباره علائم ظهور خریدم. در هیچ جای آن کتاب هم به برج اشاره نشده بود. فقط علائم و شرایط ظهور بود. چیزی که آن روزها برای من جذابیت نداشت. من نمیدانستم که تعبیر خواب من در همان علائم و شرایط ظهور پنهان شده بود. بر لب چشمه نشسته بودم و از خدا آب می طلبیدم. درون چاه طناب نجات را می دیدم و به امید نخی خدا خدا می کردم. به مفهوم واژه ها توجه نمیکردم!
ادامه دارد...
#حیدری
@alborzmahdaviat