🌷 انگار تقدیر حبیب باران بود ( قسمت چهارم)
✍🏻 سری دوم دستنوشته های شهید حبیب وکیلی
🔴آدم وقتی این دلنوشته های حبیب را مرور می کند، تازه پی می برد چقدر از خدا فاصله دارد . . . .
✍🏻 دلنوشته های شهید حبیب وکیلی را در خلوتی آرام مرور کنید
✳️ناگهان از وسط درس خواندن فكر مشغول نوشتن شد زيرا كه امروز روز خوبي است. امروز پنچشنبه است. يكي ديگر از خوبي هايش اين است كه در اين روز بسيار اشك مي ريزم. هم بر سر مزار و هم در دعاي ملكوتي كميل و در دعا استغفار مي كنم. زاري ميكنم. خدايم را مي خوانم. آيا گناهان زيادم بخشوده مي شود ؟
🌹خدايا بعضي از مستحبات را بر خود واجب كردم به طوري كه اگر يكي از آنها را انجام ندادم سزايم را تو دادي، ولي با اين همه من مي ترسم، خدايا مي ترسم، مي ترسم.
مي ترسم كه در جلوي رسول گرامي (ص) شرمنده باشم مي ترسم رو سپيد نباشم خدا مي ترسم در جوار حسين (ع) و علي (ع) نباشم
🌐 سری دوم دستنوشته های شهید حبیب وکیلی را به همراه آلبوم تصاویر در الف دزفول ببینید 👇🏻
🌐
https://alefdezful.com/n712
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐
www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐
https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc