🎁 پست ویژه الف دزفول 1️⃣📶📶 انتشار برای اولین بار در الف دزفول ✍🏻🌹 شهیدی که بیماری پدرش را شفا داد ❤️روایت هایی از شهید فخرالدین دبیرالدینی 🌹 وقتی که رضایت به رفتنش دادم ، بهش گفتم: « راضی ام به رضای خدا مادر! برو!» در نهایت حیرت دیدم که سر و صورتم را بوسید و افتاد روی پاهایم. پاهایم را هم بوسید و از شدت خوشحالی بالا و پایین می‌پرید. 🌴🌷شروع کرد به گریه و حرف هایی که واژه هایش نا مفهوم بود چون لای گریه هایش گم می شدند. بعدش دیدم دست هایش را کشید روی خاک های مزار و خاک ها را مالید به صورتش. ✅فردا صبح اماده شدم که ببرمش بیمارستان که شگفت زده شدم. بابا توی تختخوابش نبود. ترسیدم و هول برم داشت. مادرم را صدا کردم و با صدایی لرزان پرسیدم: «مادر! پس بابا کجاست؟» گفت: «صبح زود با دوچرخه زد بیرون!» حیرت زده گفتم: « با دوچرخه رفت بیرون؟! اون که نمی تونست راه بره! »بلافاصله از خانه زدم بیرون و دنبالش گشتم. ناباورانه دیدم مثل روزهای قبل سالم و سرحال دارد کارهایش را می کند. ❓❤️ بردمش دکتر! دکتر باورش نمی شد! حیرت زده فقط می گفت : «الله اکبر! » ☀️ الف دزفول را ببینید👇🏻 🌎https://alefdezful.com/d9l2 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc