✳️ کجا رفت آن دادرس ما؟ 🔻 [امام موسی صدر] یک حالت خاص و فوق العاده‌ای در انسان‌دوستی داشتند. اصلاً برای خودشان انگار زندگی نمی‌کردند. برای جامعه و برای دین و برای اسلام زندگی می‌کردند. 🔸 مرحوم پدرم آسید صدرالدین، ناراحتی قلب داشتند و در بیمارستان فیروزآبادی بستری شده بودند. امام موسی صدر هم در مرافقت ایشان در بیمارستان بود. شب‌ها بعد از اینکه برنامهٔ پدرم، دوا و آمپول و قرص پدرم تمام می‌شد، پا می‌شدند سر به مریض‌ها می‌زدند سید موسی. از اتاق به اتاق. آن که سِرُمش تمام شده بود، صدا می‌کردند می‌آمدند برایش سرم می‌گذاشتند. آن که از درد ناله می‌کرد، می‌رفتند دنبال پرستار برایش قرص مسکن می‌آوردند. آن که احتیاج به آبی، غذایی، چیزی داشت، برایش تهیه می‌کردند. پدرم نوزده شب در بیمارستان فیروزآبادی بودند. این نوزده شب همه‌اش کار برادرم همین بود. بعد از نوزده شب، شب بیستم که آقام از بیمارستان مرخص شدند، این مریض‌ها می‌گفتند کجا رفت آن دادرس ما؟ 📚 از کتاب | خاطرات فاطمه صدر (همسر آیت الله شهید سید محمدباقر صدر) 📖 صفحات ۹۱ و ۹۲ #⃣ 🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج) @alelm_almasboob