❌ادامه روایت بالا: شريح كه از اين داورى عجيب باخبر شد با آنكه خود بسهل‌انگارى تمام كرده عرضكرد اين گونه داورى را از كجا نموديد. فرمود هنگامى داود نبى از كنار عده از بچه‌ها كه بازى ميكردند عبور كرد آنها در هنگام بازى يكى از بچه‌ها را بنام مات الدين صدا زدند او هم بهمين نام پاسخ داد. داود كه اسم بى‌سابقه شنيد در صدد تحقيق برآمده پيش آمد فرمود اى بچه نام تو چيست‌؟ عرضكرد نام من مات الدين است داود پرسيد چه كسى ترا بدين نام ناميده‌؟ گفت مادرم داود پرسيد مادرت كجاست‌؟ گفت در منزلش. داود گفت ما را بخانه مادرت هدايت كن داود او را از منزل بيرون آورده پرسيد اى زن نام اين بچه تو چيست‌؟ گفت :مات الدين . داود پرسيد چه كسى او را بدين نام ناميده‌؟ گفت پدرش. داود پرسيد علت اين نامگذارى چه بوده‌؟ گفت هنگامى كه من باين بچه حامله بودم پدرش همراه عدۀ از رفقايش بسفر رفت پس از چندى آنان برگشتند و او مراجعت نكرد از آنها علت عدم مراجعتش را پرسيدم گفتند در راه درگذشت پرسيدم با اين كيفيت آيا وصيتى كرد؟! گفتند آرى او مى‌گفت ممكن است زن من حامله باشد، و هر گاه فرزند پسر يا دختر بزايد بگوئيد نامش را مات الدين بگذارد منهم بنا بوصيت او نام فرزندم را مات الدين گذاردم و نخواستم مخالفت با وصيت شوهر كرده باشم. داود پرسيد آيا آن عده را مى‌شناسى‌؟ عرضكرد آرى. آنگاه داود و آن زن باتفاق عده درب خانه يك يك آنها رفته و آنان را از منازلشان بيرون آورد چون بمحكمۀ داود حضور يافتند داود همين حكومت را نموده و قتل را ثابت كرد و ماليه مسروقه را بصاحبش تسليم كرده فرمود اى زن از امروز به بعد فرزندت را بنام عاش الدين صدا بزن 🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج) @alelm_almasboob