✴️ عبیدالله بن عباس
💠 کسی که با خیانتش به امام حسن مجتبی علیه السلام زمینه ساز صلح امام شد .
↩️ برادری دارد عبدالله ابن عباس که به ابن عباس مشهور است که عالم است و شاگرد امیرالمومنین بوده !
💠 عبیدالله نظامی است.
💠امام حسن (سلام الله علیه) وقتی او را به عنوان فرمانده لشگر انتخاب کرد بهتر از او نمیشد!
💠 چند ویژگی داشت:
🟠 اولا پسرعموی پدر او و هم قبیله بود.
🟠 ثانیا: توان رزمی او ۸۰۰۰ نفر بود. قدیمهامانند الآن نبود که فرماندهی یک لشکر شهید میشود بعد یکی دیگر را رئیس فرماندهی لشکر بگذارند. هر آدمی توانایی جمع کردن یک عدّه را داشت. حر استعداد هزار نفری دارد، شمر استعداد 4 هزار نفری دارد، ابراهیم پسر مالک اشتر استعداد 7500 نفری دارد، عبیدالله بن عبّاس استعداد 8 هزار نفر را دارد. یعنی معلوم میشود استعداد فرماندهی عبیدالله بن عبّاس از عمر سعد 4 هزار نفری 2 برابر بیشتر است.
عبیدالله بن عبّاس 8 هزار نفر نیرو داشت. خوب برای هرکسی کار میکرد باید هزینهی این لشکر را تأمین میکردند. کسی که 8 هزار نفر توانایی فرماندهی دارد میتواند فرماندهی سپاه شود چون خود او اگر یک جا برود 8 هزار آدم دارد اگر بقیّه هم نیایند. کم که نیست! 8 هزار نفر زیاد است دیگر. الآن 10 گردان میشود.
🟠
ثالثا: از معاویه و سپاه معاویه زخم خورده بود : پسر او را در این غارتها فرماندهی سپاه معاویه جلوی همسر او سر بریده بود. یعنی وقتی بُسر بن ارطاة به یمن حمله کردند از طرف آمده بودند در خانه گفته بودند: عبیدالله کجا است؟ گفتند نیست. 2 تا بچّهی 10 یا 12 ساله را خوابانده بودند و جلوی چشم مادر سر بریده بودند. این مادر دیوانه شد. یعنی عبیدالله دو پسر او را سر بریدند و همسر او دیوانه شد. این آدم اگر هم کینه داشت نباید با معاویه میبست. اگر کینه هم داشت!
💠 چه چیز باعث این خیانت شد ؟ یک تعلق !! تعلق به یک صفت خوب ! دوست داشت به سخاوت معروف شود:
♻️ با برادر خود سر یک زمین ارثی اختلاف داشت، یک کسی را پیدا کردند که در بیابان ببرند و زمین را متر کنند. متر کردن آن زمان خیلی سخت بود چون دستگاه که نبود، میخواستند متر کنند خیلی فلاکت میکشیدند تا زمین را متر کنند. خلاصه عثمانبن حنیف را بردند، متخصّص نقشه برداری بود، تیر میانداختند و چه کار میکردند، بالاخره میخواست نقشهی زمین را در بیاورد. عبدالله بن عبّاس تلاش میکرد که این نخ را کمی آن طرفتر ببرد که جای او کوچک نشود. عبیدالله بن عبّاس سخی بود. میگفت به سمت من بده.عبیدالله میگفت: بیا این طرف. آخر هم خسته شد گفت: همهی آن برای عبدالله ما رفتیم! ولی این را میداد که بگویند عبیدالله ارث خود را بخشید؛ آوازهی او میپیچد دیگر، خیلی لذّتبخش است. لئیمان از طعام لذّت برند و کریمان از اطعام. اگر کرامت شهوت شود خیلی خطرناک است، ادا در میآورد.
☑️ من سالها گشتم ببینم که این چه شد که خود را فروخت؟ به چه چیزی فروخت؟ دو پسر و یک همسر دیوانه! چطور میشود آدم خود را به معاویه بفروشد؟!
☑️ تا اینکه در انساب الاشراف بلاذری پیدا کردم. بلاذری در انساب الاشراف خود میگوید که این عبیدالله، خیلی مایل بود که او را به سخاوت بشناسند. اصلاً دوست داشت.
☑️ یعنی یک چنین آدمی بود. ی اصلاً او را میشناختند، هر کجا برود خرج میکند. آدمی که همینطوری پول میدهد در خانهی خود را باز کند فقرا به در خانهی او میریزند. باید سر جای خود بحث شود.
☑️ عبیدالله بن عبّاس اگر میخواست یک سفری برود، خلاصه میآمدند جلو و از دور خوش آمدید میگفتند و آقا هم 50 شتر به این روستا میداد، 10 شتر به این روستا میداد، 5 سکّه به این میداد.
🔴 میگویند : یک میلیون درهم از معاویه پول گرفت. یعنی ۱۰۰ هزار دینار .
↩️زمان امیر المؤمنین قاضی شهر خانه خرید 80 دینار. 80 دانه دینار، 80 سکّه طلا! آن زمانها چون پول دست کسی نبود تورّم نبود، لذا قیمتها پایین بود. شریح 80 دینار خانه خرید، امیر المؤمنین گفت: تو از خدا نمیترسی! نمیخواهی بمیری که چنین خانهی سلطنتی را خریدی! چقدر؟ 80 دینار!
📣 تاریخ مینویسد عبیدالله بن عباس هنوز به شام نرسیده است یک میلیون درهم تمام شد!
☑️آن کسی که با او دارد میرود، میگوید: از کوفه که راه افتاد به شام نرسیده یک میلیون درهم یعنی این 100 هزار دینار تمام شد. به او گفتند: فلان فلان شده، تو خود را فروختهای این ننگ ابدی است! گفتند اصلاً من این پول را گرفتم که هر جا میروم از شهرهای مختلف بیایند جلوی در شهر به استقبال من بیایند، من هم ببخشم. بگویند عبیدالله آمده است! پول میخواهم چه کار کنم. تعلّق ولو مثبت، ولو مستحب مانند سخاوت اگر در مسیر اطاعت نباشد عبیدالله بن عبّاس را راضی میکند که خود را بفروشد. واقعاً عجیب است!
#کفروایمان
🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج)
🔻
@alelm_almasboob