💢 ادامه پیام قبل: 🔻فَمَرَّ بِسَمَّاكٍ قَدْ بَارَتْ عَلَيْهِ سَمَكَتُهُ قَدْ أَرَاحَتْ . فَقَالَ لَهُ سَمَكَتُكَ هَذِهِ بَائِرَةٌ عَلَيْكَ وَ إِحْدَی‌ قُرْصَتَيَّ هَاتَيْنِ بَائِرَةٌ عَلَيَّ فَهَلْ لَكَ أَنْ تُعْطِيَنِي سَمَكَتَكَ اَلْبَائِرَةَ وَ تَأْخُذَ قُرْصَتِي هَذِهِ اَلْبَائِرَةَ ؟ فَقَالَ نَعَمْ ، فَأَعْطَاهُ اَلسَّمَكَةَ وَ أَخَذَ اَلْقُرْصَةَ. ✅گذرش به ماهی‌‌فروشی‌ رسيد كه بازارش كساد شده بود.گفت:نه ماهی‌ تو را می‌‌خرند و نه نان‌های‌ مرا.آيا می‌‌خواهی‌ كه اين دو را عوض كنيم‌؟ماهی‌‌فروش گفت:آری‌.ماهی‌ را داد و نان‌ها را گرفت 🔻 ثُمَّ مَرَّ بِرَجُلٍ مَعَهُ مِلحٌ قَلِيلٌ مَزهُودٌ فِيهِ فَقَالَ لَهُ هَلْ لَكَ أَنْ تُعْطِيَنِي مِلْحَكَ هَذَا اَلْمَزْهُودَ فِيهِ بِقُرْصَتِي هَذِهِ اَلْمَزْهُودِ فِيهَا قَالَ نَعَمْ فَفَعَلَ. ✅ مرد رفت تا به نمك‌فروشی‌ برخورد كه بازار او كساد شده بود.گفت:مايلی‌ يك نمك بدهی‌ و يك پاره نان بگيری‌‌؟گفت:آری‌.نمك را گرفت و همراه با ماهی‌ به خانه بازگشت. 🔻 فَجَاءَ اَلرَّجُلُ بِالسَّمَكَةِ وَ اَلْمِلْحِ فَقَالَ أُصْلِحُ هَذَا بِهَذَا فَلَمَّا شَقَّ بَطْنَ اَلسَّمَكَةِ وَجَدَ فِيهِ لُؤْلُؤَتَيْنِ فَاخِرَتَينِ فَحَمِدَ اَللَّهَ عَلَيْهِمَا. ✅پيش خود گفت:اين ماهی‌ را نمك می‌‌زنم.آنگاه درون ماهی‌ را شكافت، چشمش به دو لؤلؤ گران‌قيمت افتاد.خدا را سپاس گفت: 🔻 فَبَينَمَا هُوَ فِي سُرُورِهِ ذَلِكَ إِذ قُرِعَ بَابُهُ فَخَرَجَ يَنظُرُ مَن بِالبَابِ فَإِذَا صَاحِبُ اَلسَّمَكَةِ وَ صَاحِبُ اَلمِلحِ قَد جَاءَا يَقُولُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنهُمَا لَهُ يَا عَبْدَ اَللَّهِ جَهَدْنَا أَنْ نَأْكُلَ نَحْنُ أَوْ أَحَدٌ مِنْ عِيَالِنَا هَذَا اَلْقُرصَ فَلَمْ تَعْمَل فِيهِ أَسنَانُنَا وَ مَا نَظُنُّكَ إِلاَّ وَ قَدْ تَنَاهَيتَ فِي سُوءِ اَلحَالِ وَ مَرَنْتَ عَلَی‌ اَلشَّقَاءِ قَدْ رَدَدْنَا إِلَيْكَ هَذَا اَلْخُبْزَ وَ طَيَّبْنَا لَكَ مَا أَخَذتَهُ مِنَّا . ✅آن‌گاه در خانه را كوبيدند.پشت درآمد كه صدای‌ ماهی‌‌فروش و نمك‌فروش به گوش او خورد:ای‌ بنده خداوند!ما و زن و بچه‌ها هرچه دندان زديم،نتوانستيم نان تو را بخوريم و پنداشتيم كه تو از بدبختی‌ است كه اين نان‌ها را می‌‌خوری‌.اكنون اين نان‌ها ارزانی‌ خودت باد و هم ماهی‌ و نمك. 🔻فَأَخَذَ اَلْقُرْصَتَيْنِ مِنْهُمَا فَلَمَّا اِسْتَقَرَّ بَعْدَ اِنْصِرَافِهِمَا عَنْهُ قُرِعَ بَابُهُ فَإِذَا رَسُولُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ ع فَدَخَلَ فَقَالَ إِنَّهُ يَقُولُ لَكَ إِنَّ اَللَّهَ قَدْ أَتَاكَ بِالْفَرَجِ فَارْدُدْ إِلَيْنَا طَعَامَنَا فَإِنَّهُ لاَ يَأْكُلُهُ غَيْرُنَا . ✅نان‌ها را گرفت. آنان كه رفتند،دوباره در خانه او را كوبيدند.حالا قاصد حضرت بود كه وارد خانه شد و گفت:امام می‌‌فرمايد:خداوند تو را در زندگی‌ گشايش داد:نان ما را بده كه غير از ما كسی‌ نمی‌‌تواند آن را بخورد. 🔻شخص بينوا جواهرات را به قيمت بالايی‌ فروخت و وام خويش را پرداخت و زندگی‌ اش به سامان برگشت.تنی‌ از مخالفان اهل بيت عليه السّلام گفت بنگر تفاوت از كجا تا كجاست‌؟ علی‌ بن حسين نمی‌‌تواند فقر دوستش را بزدايد اما او را به چنين توانگری‌ رسانيده است.اين چگونه است‌؟كسی‌ كه از كمك‌كردن به يك شخص وام‌دار ناتوان است،اما بر رساندن اين سرمايه زياد توانايی‌ دارد. امام سجاد ع فرمود:قريش هم نسبت به پيامبر صلّی‌ اللّه عليه و آله همين سخن را می‌‌گفتند.آنان می‌‌گفتند:چگونه ممكن است پيامبر صلّی‌ اللّه عليه و آله در سفر شبانه‌اش به بيت المقدس رفته و باز می‌‌گردد، درحالی‌‌كه فاصله مكه تا مدينه در دوازده شبانه‌روز پيمود؟هجرت حضرت از مكه به مدينه در اين مدت زمانی‌ بود 🔻 ثُمَّ قَالَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ : جَهِلُوا وَ اَللَّهِ أَمرَ اَللَّهِ وَ أَمْرَ أَوْلِيَائِهِ مَعَهُ إِنَّ اَلْمَرَاتِبَ اَلرَّفِيعَةَ لاَ تُنَالُ إِلاَّ بِالتَّسْلِيمِ لِلَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ وَ تَرْكِ اَلاِقْتِرَاحِ عَلَيْهِ وَ اَلرِّضَا بِمَا يُدَبِّرُهُمْ بِهِ إِنَّ أَولِيَاءَ اَللَّهِ صَبَرُوا عَلَی‌ اَلْمِحَنِ وَ اَلْمَكَارِهِ صَبْراً لَمْ يُسَاوِهِمْ فِيهِ غَيْرُهُمْ فَجَازَاهُمُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ ذَلِكَ بِأَنْ أَوْجَبَ لَهُمْ نُجحَ جَمِيعِ طَلِبَاتِهِمْ لَكِنَّهُمْ مَعَ ذَلِكَ لاَ يُرِيدُونَ مِنْهُ إِلاَّ مَا يُرِيدُهُ لَهُمْ . ✅آنگاه حضرت سجاد فرمود:اينان نسبت به خداوند و اوليای‌ او نادانی‌ دارند.بی‌‌گمان مقام و منزلت‌ها درك نمی‌‌شود،مگر با تسليم شدن در برابر خداوند و امر او و نيز رها ساختن تعيين تكليف برای‌ او و خشنودی‌ به آنچه پروردگار عطا كرده است.بی‌‌گمان اوليای‌ الهی‌،محنت‌های‌ آنان را اجابت خواهد كرد. دوستان خدا غير از آنچه بخواهد، درخواست نمی‌‌كند. 🔰 الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ (عج) @alelm_almasboob