عشق تا بر دل بیچاره فرو ریختنی است
دل اگر کوه! به یکباره فرو ریختنی است
خشت بر خشت برای چه به هم بگذارم
من که می دانم دیواره فرو ریختنی است
آسمانی شدن از خاک بُریدن می خواست
بی سبب نیست که فواره فرو ریختنی است
از زلیخای درونت بگریز ای یوسف
شرم این پیرهن پاره فرو ریختنی است
هنر آن است که عکس تو بیفتد در ماه
ماه در آب که همواره فرو ریختنی است
شاعر: فاضل نظری
@alikhanabadi