✅شعری از علامه بدون یک کلمه عربی
[این قصیده تقریبا در سال 1330 شمسی در روستای «زان» (دهی از دهستان آبرود در حومه شهرستان دماوند) زیر درختان «ورس» به فارسی سره سروده شد.]
گذر ز دانه و دام جهان و خویش مباز
که مرغ با پر آزاد میکند پرواز
به کوهپایه «زان» بامداد با یاران
که دور باد دل پاکشان ز سوز و گداز
چه گویمت که چه میگفت باد مشکفشان
که میگشود به گفتار خود هزاران راز
ز من نیوش و میاسا در این دو روز جهان
که پیش روی تو راهیست سخت دور و دراز
درختان کهنسال ورس بر سر کوه
که دیدهاند به دامان کوه، بس تک و تاز
بگوش هوش شنیدم که دوش می گفتند
که همچون ناله نیْ بودشان نوا و نواز
بسی دمیده در این جویبار سبزه نغز
بسی شکفته در این بوستان، شکوفه ناز
بسی چمیده در این کوهسار کبک دری
بسی رمیده بر آن آهوان مشک انداز
بسی گذشته از این شاهراه، راهروان
که بود بادِ بیابانْ نوردشان، دمساز
به خویش آی و تماشای پیشتازان کن
که هیچ ناید از این کاروان راه، آواز
نشان مهر که دیده است در سرای سپنج؟
جهان به کس ننماید دو روز چهره باز
همی برد پی امروز آنچه در دیروز
همی کند به سر انجام آنچه در آغاز
به ساز و سوز بهار و خزان شکیبا باش
به تنگنای جهان باش «ورس» را انباز
به هرزه راه مپیما و خویش خسته مساز
که پیش پای تو باشد بسی نشیب و فراز
📚 زمهر افروخته، علی تهرانی، ص 268
____
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/490209349C8c72616880