🔹ادامه دارد.. 2⃣
🔸كبود مى شود و خلاصه عفونت پيدا مى كند و در بعضى ديگر آمده كه ترس آن هست كه محل حجامتش عفونت پيدا كند).
و در مـعـناى اين حديث روايتى است كه در تحف العقول آمده، كه حسين بن مسعود گفت: روزى خـواسـتـم بـه حـضـور ابى الحسن امام هادى عليه السلامشرفياب شوم، در آن روز هم انـگشتم به سنگ خورد، و هم سواره اى به سرعت از من گذشت، و به شانه ام زد و شانه ام صـدمه ديد، و هم اين كه وقتى مى خواستم وارد شوم از بس شلوغ بود لباسم را پاره كـردنـد، بـا خود گفتم: خدا مرا از شرت حفظ كند چه روز شومى هستى، و چون شرفياب شـدم حـضـرت فـرمـود: اى حـسـن اين چه پندارى است ؟ تو همواره دور و بر ما هستى نبايد گناهت را گردن كسى كه بيگناه است بگذارى.
امـام بـا ايـن گفتار خود عقل مرا بيدار كرد، و فهميدم كه خطا رفته ام، عرضه داشتم: اى مـولاى مـن، از خـدا برايم طلب مغفرت كن، فرمود: اى حسن روزها چه گناهى دارند كه شما هـر وقـت بـه كـيـفر اعمالتان مى رسيد آن ناراحتى را به گردن روز گذشته، آن روز را روزى شـوم مـى خـوانـيـد؟ عـرضـه داشتم : من به نوبه خود از اين گناه و خطا براى ابد اسـتـغـفـار مـى كـنـم، و هـمـيـن تـوبـه مـن اسـت يـا بـن رسول اللّه.
فـرمـود: ايـن تـنـهـا كافى نيست كه شما از تفال به ايام دست برداريد و سودى حالتان نـدارد، چـون خـدا شـمـا را از اين جهت عقاب مى كند كه ايام را به جرمى مذمت كنيد كه مرتكب نـشـده انـد، اى حـسـن تـا حـالا متوجه اين معنا نشده اى كه اين خداى تعالى است كه ثواب و عـقـاب در دسـت او اسـت، و اوست كه ثواب و عقاب بعضى از كارها را فورى و در همين دنيا داده، و ثـواب و عـقاب بعضى ديگر را در آخرت مى دهد؟ عرضه داشتم : بله اى مولاى من، فـرمـود: هـيـچ وقـت تـنـدروى نـكـنـيـد، و بـراى ايـام هـيـچ دخـالتـى در حـكـم خداى تعالى قائل مشويد، عرضه داشتم: چشم اى مولاى من.
و از روايات قبلى هم - كه نظايرى دارد - استفاده مى شود كه ملاك در نحوست ايام نحس صـرفـا تـفـال زدن خـود مردم است، چون تفال و تطير اثرى نفسانى دارد، كه بيانش مى آيـد، ان شـاء اللّه. و ايـن روايـات در مـقـام نـجـات دادن مـردم از شـر تـفال (و نفوس) است، مى خواهد بفرمايد اگر قوت قلبت به اين حد هست كه اعتنايى به نـحـوسـت ايـام نكنى كه چه بهتر، و اگر چنين قوت قلبى ندارى دست به دامن خدا شو، و قرآنى بخوان و دعايى بكن.
رواج عقيده به سعادت و نحوست ايام در بـيـن اهل سنت و حمل روايات وارده از طرق شيعه در اين باره بر تقيه بـعـضـى از عـلمـا آن روايـاتـى را كـه نـحـوسـت بـعـضـى از ايـام را مـسـلم گـرفـتـه حـمـل بـر تـقـيـه كـرده انـد، و خـيـلى هـم بـعـيـد نـيـسـت، بـراى ايـن كـه تـفـال بـه زمـان هـا و مكان ها و اوضاع و احوال، و شوم دانستن آنها از خصايص عامه است، خـرافاتى بسيار نزد عوام از امت ها و طوايف مخ تلف آنان يافت مى شود، و از قديم الايام تـا بـه امـروز ايـن خـرافـات در بـيـن مـردمان مختلف رايج بوده، و حتى در بين خواص از اهـل سـنـت در صـدر اول اسـلام روايـاتـى بـوده كـه آنـهـا را بـه رسـول خـدا صلى اللّه عليه و آله و سلم نسبت مى دادند، در حالى كه احدى جراءت نكرده آنـهـا را رد كـنـد، هـمـچـنـان كـه در كـتـاب مـسـلسـلات بـه سـنـد خـود از فـضـل بـن ربيع روايت كرده كه گفت : روزى با مولايم مامون بودم، خواستيم به سفرى بـرويـم، چـون روز چـهـارشـنبه بود مامؤ ن گفت امروز سفر كردن مكروه است، زيرا من از پدرم رشيد شنيدم مى گفت: از مهدى شنيدم كه مى گفت، از منصور شنيدم مى گفت، از پدرم محمد بن على شنيدم مى گفت، من از پدرم على شنيدم مى گـفـت، مـن از پـدرم عـبـداللّه بـن عـبـاس شـنـيـدم مـى گـفـت، از رسـول خـدا شنيدم مى فرمود: آخرين چهارشنبه هر ماه روز نحسى است مستمر.
و امـا روايـاتـى كـه دلالت دارد بـر سعادت ايامى از هفته و يا غير هفته، توجيه آنها نيز نـظـيـر اوليـن تـوجـيـهـى است كه قبلا در اخبار داله بر نحوست ايام بدان اشاره كرديم، بـراى ايـن كـه در ايـن گـونـه روايـات سـعـادت آن ايـام و مـبـارك بـودنـش را چـنـيـن تعليل كرده كه چون در فلان روز حوادثى متبرك رخ داده، حوادثى كه از نظر دين بسيار مـهـم و عظيم است، مانند ولادت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) و بعثتش، همچنان كه روايت شده كه خود آن جناب دعا كرد و عرضه داشت : بار الها روز شنبه و پنجشنبه را از همان صبح براى امتم مبارك گردان.
و نيز روايت شده كه خداى تعالى آهن را در روز سه شنبه براى داوود نرم كرد.
و اين كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) روز جمعه به سفر مى رفت.
🔹ادامه دارد..3⃣👇