🔴پولی که از تبریز برایم می‌آمد، دیگر نمی‌آمد مشغول مطالعه، بی‌پولی حواسم را پرت کرد. در همین حال درب خانه را زدند، باز کردم. شخص ملبسی بود. خود را شاه حسين ولى معرفی کرد. گفت:خداوند مرا فرستاده به تو بگويم اين ۱۸‌سال كِى تو را گرسنه گذاشتم كه حالا به فكر بى پولى افتادی؟! این را گفت و رفت. برگشتم. ذهنم درگیر شده بود. او که بود؟ منظورش از این ۱۸سال چه بود؟ بعد از تأملی یافتم که از زمان ملبس شدنم، ۱۸ سال می گذرد! اما آن شخص را نشناختم. مدتها گذشت، به تبریز برگشتم. روزی به زیارت قبور رفتم. قبری مرا به خود جلب کرد. نامش شاه حسین ولی بود، متوفای ۳۰۰ سال قبل! «خاطرات علامه طباطبایی» 🌐کانال الله اکبر @allahoak_bar