↩️ ادامـــهٔ «پست قبل»
ما ديگر او را نديديم؛ تا يک روز نزديک غروب که با تاکسی به مسجد میرفتم؛ و در چراغ قرمزِ دروازه شميران منتهیاليه خيابان فخرآباد ماشين توقّف کرد، از پشت شيشه ماشين سلامی کرد، و با انگشت مسبّحهٔ خود (سبّابه) به شيشهٔ ماشين زده و إشارةً گفت: دالّی.
من هم سلامی کردم، و ماشين حرکت کرد.
و من داستان او را برای بعض از دوستان که در نواحی دروازه شميران سکنی دارند؛ تعريف کردم؛ گفتند: ما او را میشناسيم؛ و مادر او را که چند سال فوت کرده است، نيز با همين أخلاق و کيفيّت میشناختيم.[3]
و أمّا آقای حاج سيّد محمّد کتابچی شرح حال او را بدينگونه بيان کردند که: او مردی است دستفروش. مقدار کمی از ما کتاب میخرد، به همان مقداری که میتواند آنها را آن روز بفروشد؛ و در کنار خيابان بساط پهن میکند؛ و کتابها را که مورد لزوم مردم است میفروشد. او مرد درست حسابی است. هر روز صورتی میآورد؛ و ما کتابهايش را برای او جور میکنيم؛ عصر همان روز که کتابها را فروخت؛ وجهش را میآورد.
بعضی از أوقات تجاهل میکند؛ بطوری که کسی او را نمیشناسد. و ما حالات بسيار خوبی از او ديدهايم.
باری منظور از اين قضيّه، بيان نتائج معنوی خدمت به مادر که: چون دلش گشوده شود، درِ آسمان باز میشود. دل مادر گنجينهٔ مِهر خدا و سِرِّ خداست. اگر بسته باشد، درهای آسمان بسته است و اگر باز شود، درهای آسمان باز میشود.
ديده شده است: چه بسياری از أفراد سالک راه خدا به تهجّد و قيام شب، و صيام نهار، و رياضتهای مشروع مدتها به سر بردهاند؛ ولی چون رفتارشان با مادر و پدر خوب نبوده است، از زحمات خود طرفی نبسته؛ و پس از ساليان متمادی کشف بابی برای آنها نشده است. ولی أفرادی نظير همين مرد مذکور که زياد هم به رياضات، و مستحبّات، و نوافل، و ترک مکروهات مشغول نبودهاند أمّا در أثر مراعات همين اُموری که به نفوس مردم وابسته است؛ از قبيل نرنجانيدن زيردست، و نرنجيدن از مردم، و توقير و تکريم در مقابل ذویالحقوق، از بزرگان، و أولياء، و والدين، به مقامات عاليه، و درجات ساميه نائل آمدهاند.
باری از بحث در اين آيهٔ مبارکه و بيان، اين قضيّه معلوم شد: چطور قرآن به سوی سُبُل سَلام رهبری میکند؟ و بر مرد دستفروش تهیدست که گيوهٔ خود را وَر میکشد، و سرمايه و بضاعت مزجاة خود را هر روز به دوش میکشد، چنان يقين و بصيرتی میدهد که: عقلای عالم از ادراک آن عاجز، و او بر همهٔ تعيّنات و اُمور اعتباريّه لبخند میزند، و با چشمی باز و ملکوتی در عالم گذر میکند؛ و بر مردم نابينا و کور از إدراک حقايق و معنويّات ترحّم مینمايد؛ و خود را صدرنشين عالم إمکان و فراز مسند خورشيد را تکيهگه خود میبيند.
📚 نور ملکوت قرآن، ج۱، ص۱۴۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- علامه قزوينی علیاکبر دَخُوْ صاحب تأليف لغتنامهٔ معروف به لغتنامهٔ دهخدا، چون قزوينیها به رئيس ده و کدخدا، دَخُو میگويند لذا او به دخو امضاء میکرده است ولی لغتنامهاش به نام دهخدا انتشار يافته است.
2- اين غزل از خواجه شمسالدين محمّد حافظ شيرازی است و در ديوان او، طبع پژمان ص18 میباشد.
3- اينک كه از موقع تحرير اين كتاب چند سال گذشته است و او به رحمت خداوند واصل شده و به عالم بقا رحلت نموده است، جای آن دارد كه نام وی را در اينجا ثبت كنيم. او معروف به حاج مهدی مجنون بود.
🆔
@allame_tehrani