🔸خواستهٔ استعمار، از ميان رفتن قرآن است گِلادْسْتون نخست‌وزير يهودی‌مسلک و صهيونيست انگليسی كه استعمار انگليس را جان داد، در مجلس اعيان، قرآن را از روی خشم و غضب بر روی تريبون كوفت و گفت: «تا اين كتاب در بين مسلمين باشد، امنيّت و اطاعت سرزمين‌های مسلمان‌نشين در برابر استعمار انگليس محال است». از ميان بردن قرآن، سوزاندن و غرق ساختن آن نيست، انگليسی‌ها هم چنين كاری نكردند؛ به عُزلت درآوردن بواسطهٔ عدم تدريس و تدرّس، و عدم تلاوت و عدم رجوع به تفسير و عدم عمل به احكام آن است. و در اين كار موفّق شدند، و قرآن را از صحنهٔ عمل برداشتند. ما اگر امروز ببينيم در حوزه‌ها مثلاً قدری در علم اُصول آن هم در بعضی از مباحث زياده‌روی می‌شود، بايد بجای آن‌ها درس تفسير رسمی و درس نهج‌البلاغهٔ رسمی و درس معارف عاليه را قرار دهيم؛ نه آنكه آن‌ها را حذف نموده و بجايش زيست‌شناسی و علم طبيعی و زبان خارجی قرار دهيم. ما بايد در عربيّت آنقدر توانا و استوار باشيم كه گوئی زبان اوّل ما كه زبان مادری ماست، عربی است. بنابراين چقدر خوب است كه موشكافی در لغات قرآن و نهج‌البلاغه بنمائيم. و بدين‌وسيله به قرآن جامهٔ عمل بپوشانيم. اين است طريقهٔ ترقّی و تكامل، وگرنه مانند عبدالنّاصر جامعةالأزهر ساختن و پسران و دختران طلبه را با هم فيزيک و شيمی ياد دادن، عين مرام و منظورِ گِلادسْتون می‌باشد؛ گرچه خود ندانيم. 📚 نگرشی بر مقالهٔ بسط و قبض تئوریک شریعت، ص۱۲۵ 🆔 @allame_tehrani