▪️پاورقی «پست قبلی» ⬇️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- شرح‌ احوال‌ عثمان‌ بن‌ مظعون‌ را بزرگان‌ اهل‌ حديث‌ و تاريخ‌ و تراجم‌ آورده‌اند و ما در اينجا از سه‌ كتاب‌: اوّل‌ از كتاب‌ «طبقات‌» ابن‌سَعد، جلد سوّم‌، ص‌393 ؛ دوّم‌ از كتاب‌ «استيعاب‌» جلد سوّم‌، ص‌1053 ؛ سوّم‌ از كتاب‌ «اُسدالغابة‌» جلد سوّم‌، ص‌385 ذكر می‌كنيم‌. (و نيز ابن‌حَجر عَسقَلانی در كتاب‌ «إصابة‌» ج‌2، ص‌457 احوالات‌ عثمان‌ بن‌ مظعون‌ را ذكر كرده‌ است‌.) محصَّل‌ آنكه‌: عثمان‌ بن‌ مظعون‌ از اصحاب‌ بزرگ‌ و باوفای رسول‌ خدا بوده‌ است‌ و در مكّۀ مكرّمه‌ بعد از سيزده‌ نفر به‌ رسول‌ خدا ايمان‌ آورده‌ و دو هجرت‌ به‌ حبشه‌ و مدينه‌ نموده‌ است‌. و رسول‌ خدا بين‌ او و أبی‌الهيثم‌ بن‌ التَّيَّهان‌ عقد اخوّت‌ بسته‌ است‌، و در غزوۀ بدر حضور داشته‌ و در شهر شعبان‌ سی ماه‌ از هجرت‌ رسول‌ خدا گذشته‌ در مدينه‌ رحلت‌ نموده‌ است‌. و او اوّل‌ كسی است‌ از مهاجرين‌ كه‌ در مدينه‌ رحلت‌ كرده‌، و رسول‌ خدا زمين‌ بقيع‌ غَرقَد را برای دفن‌ مؤمنين‌ انتخاب‌ فرموده‌ و اوّلين‌ كسی را كه‌ در آن‌ دفن‌ كردند عثمان‌ بن‌ مظعون‌ بوده‌، و حتّی دستور دادند كه‌ زينب‌ يا رقيّه‌ دختر خود را نزديک قبر او دفن‌ كنند و به‌ دختر تازه‌ متوفّای خود گفتند: الْحَقي‌ بِسَلَفِ الصّالِحِ عُثْمانَ بْنِ مَظْعونٍ. يعنی: «ای دختر، به‌ يادگار گذشته‌، بندۀ صالح‌ خدا، عثمان‌ بن‌ مظعون‌ ملحق‌ شو.» و دربارۀ إبراهيم‌ فرزند خردسال‌ خود كه‌ رحلت‌ نمود فرمودند: ملحق‌ شو به‌ سلف‌ صالح‌ ما عثمان‌ بن‌ مظعون‌. و دربارۀ عثمان‌ بن‌ مظعون‌ پس‌ از رحلتش‌ فرمودند: ذَهَبْتَ وَ لَمْ‌تَلَبَّسْ مِنْها بِشَيْءٍ. (عبارتِ «طبقات‌»)؛ خَرَجْتَ مِنْها وَ لَمْ‌تَلَبَّسْ مِنْها بِشَيْءٍ (عبارت‌ «اُسدُالغابَة‌») يعنی: «ای عثمان‌! تو از دنيا رفتی و ابداً دامان‌ خود را بدان‌ آلوده‌ نكردی.» 2- در مراد آنكه‌ اين‌ «أخ‌» كدام‌ است‌ در بين‌ شُرّاح‌ «نهج‌» اختلافست‌؛ ابن‌ميثم‌ بحرانی در جلد 5، از «شرح‌ نهج‌» ص‌390؛ و ملّا فتح‌الله‌ كاشانی در ص‌581، از طبع‌ سنگی گويد: مراد أبوذرّ غِفاری است‌، و بعضی گفته‌اند: مراد عثمان‌ بن‌ مظعون‌ است‌. و ابن‌ أبی‌الحديد در جلد 19، ص‌ 183 و 184 از شرح‌ گويد: بعضی گفته‌اند: مراد از اين‌ برادر، رسول‌ خداست‌؛ و اين‌ بعيد است‌ چون‌ در عبارت‌ است‌ كه‌: وَ كان‌ ضَعيفاً مُسْتَضْعَفاً. و اين‌ صفتِ رسول‌ خدا نبوده‌ است‌. و بعضی گفته‌اند: مراد أبوذرّ غفاری است‌؛ و اين‌ را نيز جمعی مستبعَد شمرده‌اند چون‌ در عبارت‌ آن‌ حضرت‌ است‌ كه‌ : فَإنْ جآءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَيْثٌ عادٍ وَ صِلُّ وادٍ. و أبوذرّ از معروفين‌ به‌ شجاعت‌ و بَسالت‌ نبوده‌ است‌. و بعضی گفته‌اند: مراد مقداد بن‌ عَمرو معروف‌ به‌ مقداد بن‌ أسود است‌ كه‌ از شيعيان‌ مخلص‌ علیّ بوده‌ است‌ و در فضيلت‌ او حديث‌ صحيح‌ مرفوع‌ وارد شده‌ است‌. و بعضی گفته‌اند كه‌: اشاره‌ به‌ أخ‌ و برادر معيّن‌ نيست‌ و اين‌ كلام‌ از باب‌ مَثَل‌ است‌ و عادت‌ عرب‌ بر اين‌ جاری بوده‌ است‌؛ مثل‌ قولهم‌ في‌ الشّعر: فَقلتُ لِصاحبی، و يا صاحبی. «و سپس‌ می‌گويد : اين‌ أقوی از وجوه‌ مذكوره‌ است‌. و در «شرح‌ نهج‌البلاغة‌» خوئی، در جلد21، ص‌378 كه‌ شارح‌ آن‌ آقا ميرزا محمّدباقر كمره‌ای است‌ اين‌ عبارت‌ را از ابن‌ أبی‌الحديد نقل‌ می‌كند و اضافه‌ می‌كند كه‌: ابن‌ميثم‌ بر اين‌ جماعت‌ كه‌ احتمال‌ داده‌ شده‌، عثمان‌ بن‌ مظعون‌ را اضافه‌ كرده‌ است‌. و سپس‌ می‌گويد: در صورتی كه‌ احتمال‌ ابن‌ أبی‌الحديد صحيح‌ باشد، حضرت‌ أميرالمؤمنين‌ را بايد مبتكر فنّ رُمانتيك‌ و روايات‌ تمثيليّه‌ گرفت‌. ⬇️ ادامـــه در «پست بعدی» ⬇️ 🆔 @allame_tehrani