5.77M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
اول متن را بخوانید صحنه ای که به دنیارا می ارزد! 👇 🇮🇷زمان ایستاد! اتفاقی که شرف مردان ایرانی رابه دنیانشان داد.درمیان شعله های جنگ وخون و جنون،بعثیها درخرمشهر به مرز دیوانگی رسیدند،شجاعت تکاوران دریایی امانشان را بریده بود. 👈در‌این اوضاع ناخداصمدی فرمانده تکاوران به بیسیمچی سروان غلام قالندی گفت: قرارگاه بگیرتاتقاضای تجهیزات ومهمات کند،غلام با اینکه ماهر بود،وصل بیسیم مدت زیادی طول کشید.... ⁉️بعد از تماس ،ناخداصمدی علت تاخیر را پرسید اما با دیدن صحنه قطع شدن دست راست غلام از بازو ، اشک و بغض ساکتش کرد و دید او گوشی بیسیم را با دندانش گرفته و با دست سالم فرکانس وصل کرده ، انگار نه انگار😔 👈ناخدا گفت: غلام چکارمیکنی پسر؟ دستت قطع شده؟ غلام جواب داد: بادستم کاری نداشته باش فرمانده شماکارت رابکن! دست که هیچ من اگرتمام ذرات بدنم هم تکه تکه شودحاضر نیستم حتی یک وجب از خاک کشورم دست اجنبی بیفتد ❤️ناخدامیگوید:آنجا فهمیدم تا زمانیکه ایران چنین سربازان باغیرت و باتعصب دارد, هیچ اجنبی نمیتواند ذره ای ازخاک وطن را اشغال کند... 💐انسانهایی که از جان خود گذشتند تا ایران بماند. 😭حالا بعد از گذشت بیش از چهل سال این دو دلاور آذری ما در دیداری شگفتانه و غیرمنتظره همدیگر را در اردبیل ملاقات کردند، و صحنه ای با شکوه را رقم زدند. 👈جهت اطلاع شما،دست راست جناب غلام قالندی مصنوعی است 🍁خیریه آل یاسین 🍁 https://eitaa.com/joinchat/2910257364Cc67bedd986