🍃 شهدا الگوی جاودانگی 🍃 زنگ زده بود كه نمی تونه بياد و بايد منطقه بمونه خيلی دلم براش تنگ شده بود اونقدر اصرار كردم تا قبول كرد خودم برم پیشش بليط گرفتم و با اتوبوس رفتم اسلام آباد... ... وارد خونه که شدم دیدم خونه رو مرتب کرده ، همه چیز سر جاش بود ، کلا وقتی می اومد خونه ، من ديگه حق نداشتم كار كنم پوشاک بچه رو عوض کرده و شير خشکش رو آماده می کرد سفره رو می انداخت و جمع می كرد پا به پای من می نشست و لباسها رو می شست ، پهن می كرد و جمع می كرد اونقدر محبت به پای من می ريخت كه هميشه بهش می‌گفتم: « درسته كم ميای خونه ، ولی وقتی میای کلی محبت می کنی اونقدر محبت می کنی که اگه من بخوام جمعش كنم ، برای يك ماه ديگه وقت دارم ... » نگام می‌كرد و می‌گفت : « تو بيشتر از اينا به گردن من حق داری ! » يه بار هم گفت : « من زودتر از جنگ تموم ميشم اگه بعد از جنگ زنده می بودم بهت نشون می دادم چطور این روزها رو جبران می كنم ... » 🌸عاشقانه های همسر شهید حاج محمدابراهیم همت فرمانده لشگر 27 محمد رسول الله (ص) 🌹سلام بر حسین(ع) و شهدای راه حسین(ع)🌹 🇮🇷 🔺 🔻 @et_amarion