بسم الله
"دستمالهایی که مادرها میکشند"
دستهایش را میکشد روی اشکهایم، دقیقهای خیره میشود به نگاهم؛ دلم برای قلب کوچکش؛ میتپد و آرام نگاهش میکنم.
لحظهای بعد بلند بلند شروع به گریه میکند!
خیره میشوم به او. میمانم به این فکر کنم که اشکهایم حتی ارزش باریدن ندارند که(هیچ هم بعید نیست) یا باید خوشحال باشم از داشتن فرزندی که اینقدر پیوند عمیقی دارد با شادی و غمم. با عشقم؛ با قلبم.
💟این فکر هم پشتم را میلرزاند؛ هم ذوق زدهام میکند از این پیوند عمیق مادرانه!
💟برای بارهزارم با خودم فکرمیکنم: " "چقدر مادرها درعالم موثرند. در قلب و روح و روان فرزندانشان. در آیندهشان . در فکرشان. "
💟و باز به این فکر میکنم که شاید ارزش بعضی اشکها که باریده نمیشوند بالا باشد به خاطر فرزندانی که باید آرام باشند.روح لطفشان در بی رحمی روزها آسیب نبیند. روحشان از تلاطمهای روحی و معنوی مادرها آسیب نرساند.
و در عین حال ببیند و بفهمد که باید قلبش را جاهایی خالی کند. دستمال بکشد و مثل مشکات درخشان کند. یک وقتهایی؛ یک جاهایی مثل رو به روی ضریحها؛ بنشیند قلبش را اول با فوت؛ بعد با دستمال توبه؛ بعد با آب دیده؛ شستشو دهد تا نو شود تا التیام پیدا کند تا زیبا شود تا بتواند بدرخشد!
💟دخترکم نگاهم میکند و من دعا میکنم بیشتر از پیوند عمیق من و او؛ بین او و صاحب ضریح؛ بین او و خدا؛ بین او و پاکیها؛ برقرار شود.
پیوندعمیقی که هیچ چیز نتواند بینشان فاصله بیندازد .هیچ چیز حتی سختیهای دین داری در آخرالزمان...
#سبک_زندگی
#تربیت_دینی
https://eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741