♦️ بخشی از کتاب سلمان فارسی الگوی زندگی شیعی ، مهروی 🔰ذیل موضوعی با عنوان راز آفرینش این کتاب آمده است: 📌 پس از تشکیل زندگی و یافتن هویتی جدید هم، دوست و هم‌نشین همیشگی‌ام ابوذر بود. یک روز که در مسجدالنبی صلی الله علیه و آله به انتظار نماز نشسته بودیم، از من پرسید ➖ «تو که هر شب از پیامبر دانش می‌آموزی، بهترین دانشی که از ایشان آموختی چه بوده؟ ➕گفتم بهترین مطلبی که از ایشان فرا گرفتم، پاسخی بود که از نوجوانی ذهنم را مشغول ساخته بود و آن این‌که ما انسان‌ها چه فرقی با دیگر موجودات داریم و هدف از آفرینش ما چیست؟ ➖ ابوذر گفت: میدانم سطح علم تو از من بالاتر است، ولی میشود که جوری بگویی که من هم بفهمم. ➕گفتم: تو که قبل از من حافظ سوره های مکی قرآن بودی، آیه های چهار تا نه سوره سجده را بخوان. ابوذر نیز شروع به خواندن کرد.... ➖ابوذر وقتی قرائت را تمام کرد گفت: از این قرائت زیبا با لحن حجازی لذت بردی؟ ➕گفتم اگر معنا و تفسیرش را بدانی بیشتر لذت خواهم برد.از حبیب و محبوبم، محمد صلی‌الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود: زمانی که خداوند می‌خواست دنیا را بیافریند، اولین چیزی که آفرید، کامل‌ترین و بهترین چیز، یعنی نور بود. این نور مساوی با عقل و دانایی بود و چون خدای علیم و حکیم، آن را آفریده بود، پس مثل آفریدگارش می‌فهمید و معدن و مخزن دانش‌ها بود». ➖ابوذر شگفت زده پرسید: یعنی آن نور بی روح و مرده میفهمید؟ و میدانست؟ ➕باخنده گفتم: مگر چیزی که مثل سنگ مرده و بی روح است میفهمد و میداند؟ ➖ابوذر گفت: خودت گفتی نوری که خدا آفرید مثل نور خورشید بود، ولی میفهمد! ➕گفتم نوری که از آن سخن میگویم، با نورهای زمینی فرق دارد و متعلق به عالم فرشته ها و آسمان هاست... https://eitaa.com/alzahranasr_lib