ما باید بگیم... انقدر بگیم که بقیه هم که نمیگن بگن...
همیشه همه یه فامیلی در خارج دارند که میاد و میگه همه چی اونجا عالیه... کجا؟ خارج از ایران...
اما متاسفانه واقعیت در اکثر موارد چیز دیگس.
خیلی ها واقعیت های زندگیشون در خارج را به دوست و فامیل و خانواده نمی گن، چرا؟ چون اگر اون فرد فامیل مشکلی هم داشته باشه، هرگز نمیاد به فامیلاش به خانوادش بگه من چه سختی هایی دارم می کشم. دلایل هم مختلف هست. یا ممکنه نخواد والدینش رو نگران کنه. یا ممکن است که با سرو صدا و بد و بیراه به کشورش رفته باشه و حالا خیلی سخت باشه بگه اینجا هم تعریفی نداره و همه چیز خیلی هم سخت تره... باز هم چرا؟ چون یا فامیل بخاطر پیش فرض های غلط باور نمی کنند. یا میگن تو همیشه همه جا ناراضی هستی، خلاصه توهم توست، یا جمله معروفِ اگر ناراحتی برگرد...
از جمله تجارب آزار دهنده ما به شکل جدی دریافت خدمات در اروپا بوده. هم در فرانسه این تجربه را داریم هم در هلند. این تجربه هم فقط برای ما رخ نداده مثلا برای خود هلندی ها هم صادق هست. و وقتی ازشون می پرسیم چه طور تحمل می کنید، میگن ما دیگه عادت کردیم مگه جای دیگه غیر اینه؟؟
خاطرم هست تابستانی که در فرانسه بودم به قدری هوا گرم شده بود که تنگی نفس گرفته بودم. اما خونه ها کولر آبی یا گازی نداشتند که بتونی روشن کنی و خودت را خنک کنی. روزهای سختی را گذراندیم تا شدت گرما کم شود. زمستان هم که تا جای ممکن دیر سیستم گرمایشی مرکزی را روشن می کردند، چون میگن انرژی گران هست و تا جای ممکن که میشه زنده موند و تحمل کرد، لباس بپوش. اونهایی که تجربه دارند می دونن غالبا همیشه قبل از داستان کرونا همه سرما خورده و دستمال به دست بودند...
خاطرم هست در فرانسه که مردم از شدت گرما و دمی که در خانه ها بود از خانه ها بیرون می زدند و زیر سایه درخت ها می نشستند یا به فروشگاه ها می رفتند یا محیط های کاری که آنجا سیستم خنک کننده دارد.
همان سال خاطرم هست آمار عجیبی از میزان مرگ و میر فرانسوی ها به دلیل شدت گرما دادند... اما باز خبری از خرید کولر و تعبیه آن در خانه ها نبوده. چرا؟ چون گران است. هزینه بردار است...
در هلند هم هر دو سال ما تجربه سنگین گرما را داشتیم. همین چند وقت پیش یخچال های یکی از فروشگاه های زنجیره ای هلند (آلبرت هاین) به دلیل گرما دچار مشکل شد و کلی غذاها فاسد شد و همه را دور ریختند...
حالا این مساله یه طرف، مسئله دیگر هم کنار آن سختی کار را چند چندان کرده. مثلا پارسال بود که دوست هلندی مان گفت دیگر تحملش تمام شده و تصمیم گرفته کولر گازی بخرد. کولر را خریده و برای نصب با شرکت مرتبط تماس گرفته. آن ها هم گفتند وقت ندارند و سال دیگه امکان حضور برای نصب دارند! می دانم که باور نمی کنید...
ظرفشویی منزل ما خراب شد و بیش از چند ماه که نزدیک به یکسال شد زمان برد تا فردی برای تعمیرش مراجعه کند. کاری که وقتی آمد کمتر از ده دقیقه زمان برد...
سقف منزل ما نم داده و پوسته های رنگ در حال ریزش هست هرچه تماس و ایمیل و پیگیری انجام دادیم که بیایند و این مشکل را حل کنند در پاسخ گفته اند که منتظر باشیم تا برای ما وقت تعیین کنند... یعنی هنوز وقت هم نداده اند که مثلا چند ماه دیگه میان! دست ما به صاحبخانه هم نمی رسد! چون صاحبخانه ها منازل خود را به دست شرکت ها می سپارند و مستاجرها با این شرکت ها مرتبط هستند که همه چیز از طریق ایمیل و ربات انجام می شود.
ایران که بودم پکیج گازی خراب شد. زمستان بود. با شماره روی پکیج تماس گرفتم که میشه لطفا امشب بیایید؟ واقعا منزل سرد است و سیستم گرمایشی دیگری جز شوفاژ نداریم. آقایی که مستقیم پاسخ داد بسیار صدای خسته ای داشت. آخرین منزلی هم که رفته بود فاصله زیادی با ما داشت. باز طاقت نیاورد. تماس گرفت و گفت میام... اما کمی دیر شاید ۱۱ شب برسم. آمد. کار را به نحو احسن انجام داد. فرزندش زنگ زد که بابا کجایی. گفت کار یه بنده خدا زمین مونده بود. الان میام بابا جان...
حالا در غرب، خواهش می کنم، تقاضا می کنم، شرایطم را درک کنید... اصلا معنی ندارد... حتی دیگر انسان با انسان هم صحبت نمی کند. همه چیز با ایمیلی و ثبت اینترنتی و ربات و ماشین انجام می شود. نظم قشنگی است؟ نظمی که تحت مدیریت آن انسان ها میمیرند، رنج می کشند و با سختی زندگی را پیش می برند اما طبق یک نظم دقیق و شیک این اتفاق می افتد... هیچ جای اعتراض و اصرار هم وجود ندارد. چون همه چیز دست سیستم است... سیستم تعیین وقت می کند. سیستم فردی که قرار است بیاید تعیین می کند. سیستم اگر آن فرد به هر دلیل نتواند بیاید مجدد ایمیل می زند که قرار لغو و به قرار بعدی منتقل شد. سیستم که انسان نیست که بتوانی با او صحبت یا بحث کنی. این یعنی اینکه هیچ کس چاره ای جز صبر اجباری ندارد...
✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance