...ادامه ی مطلب
ولی در نهایت تسلیم شد و گوایدو به آمریکا رهسپار گردید.
ونزوئلا تا همین چندی پیش عملاً تحت فشار شدید دو دولت غربگرای همسایه خود در برزیل و کلمبیا بود که نظامهای سیاسی در هر دو کشور طی انتخابات دو سال اخیر تغییر کرده و به دوستانی برای کاراکاس تبدیل گردیدهاند. از این رو ونزوئلا در دو سال گذشته روند رو به بهبود و رشد اقتصادی را از سر گرفته است.
آمریکای لاتین به خودی خود از حیث اقتصادی یک
«موقعیت ویژه» میباشد؛ چرا که از حیث معادن و مواد اولیه یکی از غنیترین مناطق جهان به حساب میآید. از این رو برای کشوری مثل ایران که در مسیر توسعه بعضی صنایع حساس میباشد و در این راه به مواد اولیه نیاز دارد، توسعه روابط با این حوزه بسیار مطلوب است. اما در همان حال آمریکای لاتین برای ایران یک موقعیت نمادین هم دارد چرا که نقطه تعارض تمدنی آمریکاست. زمانی که در اواخر سدهشانزدهم، «پیوریتنها» (Puritans) پای به قاره آمریکا گذاشتند، تغییر فرهنگی و اجتماعی این قاره را مدنظر قرار دادند. پیوریتنها، انگلیسیهای کاتولیک افراطگرایی بودند که در اروپا تحمل نمیشدند و لذا به سمت قاره ناشناخته آمریکا رانده شدند. این «کشیشهای جنایتکار» ابتدا آرام، آرام بر شریانهای اقتصادی آمریکای لاتین مسلط گردیدند و به محض آنکه جای پایشان در اواسط قرن 17 محکم شد، قتل و کشتار بومیان را در پیش گرفتند و هزاران هزار نفر از آنان را کشتند. ارتباط انقلاب اسلامی با آمریکای لاتین از این حیث هم موضوعیت دارد.
همانطور که گفته شد مردم آمریکای لاتین روحیه فرهنگی و فرهنگپذیری بالایی دارند و ثانیاً کینههای خود نسبت به ظلمهایی که به نیاکان آنان و حتی به خودشان شده، حفظ کردهاند و لذا ایران در این منطقه میتواند موقعیت ویژه و کانونی درازمدت داشته باشد. جالب این است که در حال حاضر نیمی از دولتهای آمریکای لاتین و نزدیک به چهار پنجم مساحت آن را دولتهای ضدآمریکایی شامل برزیل، آرژانتین، کلمبیا، کوبا، نیکاراگوئه و ونزوئلا تشکیل دادهاند. این به آن معناست که مخالفت با آمریکا در این منطقه ریشهدار و قابل محاسبه است.
آمریکای لاتین در چهار دهه گذشته عمدتاً در موقعیت حمایت از انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت قرار داشته است و بیشتر دولتهای آن مایلند مقاومتی دیده شوند. رابطه ایران با دولتهای انقلابی آمریکای لاتین برطرفکننده برخی نیازهای این منطقه و در مواردی بسیار کارساز بوده است. کمکهای ایران به دولت ونزوئلا در سالهای 1398 تا 1400 و نیز به دولت نیکاراگوئه و «دانیل اورتگا» در دهه اول پیروزی انقلاب اسلامی خیلی تأثیرگذار بوده است. نام ایران در آمریکای لاتین توأم با واژگانی مثل اقتدار، صداقت و استمرار است و از این رو سطح پذیرش ایران در این منطقه از شیلی تا مکزیک بالاست و این میتواند دو وجه پیدا کند؛ وجه استفاده از بازار نیازمندیهای این منطقه و وجه بهرهگیری از منابع اولیه به منظور تکمیل چرخه صنعتی ایران و در نهایت رسیدن به «روابط راهبردی» با کشورهای این منطقه. ضمن آن که به گفته آقای رئیسی در سفر اخیر به ونزوئلا؛ ملت ایران دوست دورانهای سخت مردم ونزوئلا است.
روابط ایران و ونزوئلا و ایران با بقیه کشورهای این حوزه، سیاستهای ضدایرانی آمریکا و اروپا را کماثر کرده و به حاشیه میبرد و این در حالی است که خلأ حضور ایران در این منطقه در سالهای گذشته سبب خساراتی مهم به موقعیت و منافع ایران شده است. رژیم جعلی اسرائیل با دروغپردازی راجع به حادثه «مرکز همکاریهای اسرائیل و آرژانتین» موسوم به Amia سعی در جذب حمایت جهانی از سیاستهای ضدایرانی خود نمود. دسیسه رژیم صهیونیستی در فاصله تیر 1373 تا امروز یعنی در یک دوره
30 ساله تحت تأثیر دولتهای حاکم بر این کشور پایین و بالا رفته و در برهههایی به صدور حکم قضایی علیه ایران هم منتهی شده است. بنابراین واضح است که حضور ایران در این منطقه اگرچه دارای منفعت بالای اقتصادی هم هست، در عین حال یک معنای راهبردی با تأثیر کلان جهانی هم دارد و میتواند ظرفیت واقعی انقلاب اسلامی حتی در دوردستها را به جهان نشان دهد و فضای توطئه علیه ایران را در محیطهای مختلف بشکند. ممکن است این یک نگرش تنشزا تلقی شود ولی مگر فراموش کردهایم که ناوهای آمریکایی در فاصله سالهای پایانی دفاع مقدس تاکنون یعنی حدود 35 سال یک لحظه آبهای منطقه ما را ترک نکرده و صراحتاً هم از ضرورت کنترل ایران صحبت نمودهاند. خب ما هم میتوانیم در حوزه کارائیب، دشمن منافع ملی خود را به چالش بکشیم. بله به یکباره نمیشود، هر بار گامی و در نهایت ساخت بنای بزرگی از تمانع بر سر راه آمریکاییها.
سفر آیتالله رئیسی به ونزوئلا بیانگر توجه رئیسجمهور ایران به اهمیت این منطقه و ظرفیت آن میباشد. امیدواریم این «تک ستاره» دولت در آسمان دیپلماسی منطقه کارائیب نباشد.
سعدالله زارعی
اشتراک گذاری