هدایت شده از جهاد تبیین ۸
🌷🌷مبحث ۱۲۵۴ شهریور ۱۴۰۲ شمسی به نام و یاد و نشان خدا 🌺🦋🌸 و با عرض سلام به محضر شما، که از من، بهتر میفهمی و میدانی . با خود میگویم و شما هم ، بشنو : ♦️ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﺮ ﮔﺮه ای ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ، ﻫﻤﭽﻮ ﮔﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻧﻬﺎﯾﺘﺎ ﻗﺼﺪ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻘﺸﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻓﺮﯾﻨﺪ... هـر کسی گمان کند کـه بر حسب اتفاق پـا بـر ایـن جهان نهاده است .. درمحدوده ی تـولد جسمی خودش می ماند پیر می‌شود و می‌میرد .. و برایش بلوغی در کار نیست... میلیاردها انسان در جهان متولد شده اند اما هیچ یک اثر انگشت مشابه، نداشته اند .. اثـر انگشت تـو، امضای خـــــداوند است که اتفاقی به دنیا نیامده ‌ای و دعــوت شده‌ ای .. تــو منحصر بــه فــردی .. مشابـه یـا بـدل نـداری .. تو اصل اصل هستی و تکرار نشدنی... وقتی انتخاب شده بودن و منحصر بفرد بودنت را یاد آوری کنی، دیگر خـــودت را بـا هیچ کس مقایسه نمی‌کنی .. و احساس حقارت یا برتری که حاصل مقایسه کردن است از وجودت محو میشود ... 🍃درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند . 🍃کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟ درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم . 🍃آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه می‌خواهی ؟ 🍃درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت . 🤲 ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست . . . وقتی دیـــــدی کسی مــــثل نوک پـــــرگـــــار همــه جـــور به پــــــایت ایــــستاده ؛ دورش نـــــــزن دورش بگــــــــرد! 📌تمام سال می‌گویند: به عقاید دیگران احترام بگذاریم؛ اعتقاد دارند که عقاید کافر، همجنس‌باز و مخالفین در جای خود محترم است؛ اما خدا نکند محرم برسد تمام ژست‌های روشنفکری می‌رود و دهان به تمسخر باز می‌کنند ‏بعضی چیزها درجهان خیلی مهم تر از دارایی هستند یکی از آنها توانایی خوش بودن با چیزهای ساده است. اگر گرانترین ساعت های ⏰ دنیـا را هـم داشتـه باشیم نمیتـوانیم یک ثانیه پیش که گذشته را برگـردانیم پـس از زمانمان نهایت استفاده را ببریـم ... ﺍﻧﮕﺸﺘﻬﺎﯼ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ ﯾﮑﯽ ﮐﻮﭼﮏ ، ﯾﮑﯽ ﺑﺰﺭﮒ، ﯾﮑﯽ ﺑﻠﻨﺪ، ﯾﮑﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﯾﮑﯽ ﻗﻮﯼ، ﯾﮑﯽ ﺿﻌﯿﻒ ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ... ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻟﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﻌﻈﯿﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﮔﺎﻩ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ , له اش ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﭘﺎﯾﯿﻨﺘﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﺘﯿﻢ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ، ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﺎﺳﺖ , ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺎ ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺁﻓﺮﯾﺪ ﺑﺎﻫﻢ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ، ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻟﺬﺕ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥ را میفهمیم إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا بی ﺗﺮﺩﻳﺪ، ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺗﺮﻳﻦ ﺁﻳﻴﻦ( راه پابرجاتر) ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺑﻪ خداباورانی ﻛﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎی ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ ، ﻣﮋﺩﻩ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﺍی ﺁﻧﺎﻥ مزدی همواره ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ .(اسراء ٩) 🌷سیروس کامران ماوردیانی گیلانی🌷