*دو ماه پس از شکست در انتخابات*؛
هرج و مرج در جناح اصلاحات و اعتدال/ آیا آتش تند اصلاحطلبان میتواند کارگزاران را از دلبستگی به کرسی قدرت جدا کند؟
در آستانه انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، یکی از معضلاتی که گریبانگیر اصلاحطلبان شد، بروز اختلاف در اردوگاه این جریان بود. به طوری که چهرههای شاخص حزب کارگزاران حاضر به ثبت نام و شرکت در انتخابات نشدند. عمدهترین دلیل شکاف در اصلاحات، پذیرش یا عدم پذیرش مسئولیت بی کفایتی دولت تدبیر و حسن روحانی بود. چنانچه غلامحسین کرباسچی دبیر کل حزب کارگزاران، در ایام منتهی به انتخابات گفته بود که خجالت میکشد و شرم میکند که از روحانی در انتخابات ریاستجمهوری حمایت کرده است. کرباسچی مقصر اصلی بحران در اصلاحات را رهبری این جریان دانسته و گفته بود: باید برای رهبری اصلاحات نفر دیگری به غیر محمد خاتمی انتخاب شود.
حالا اصلاحطلبان برای بازگشت به قدرت، درحالی چشم امید به انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 بستهاند که شکاف در اردوگاهشان بیش از پیش شده است
هفته اول اردیبهشت عبدالواحد موسویلاری وزیر کشور دولت خاتمی، طی نامهای از ادامه حضور در شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان استعفا داد. گرچه موسوی لاری علت استعفایش را به شرایط جسمیاش ارتباط داده، اما پر واضح است که دلیل اصلی کنار کشیدن او از شورای عالی سیاست گذاری اصلاحطلبان، وضعیت جسمانی اش نیست.
آنطور که از استعفانامه موسوی لاری پیداست، اختلاف بر سر چگونگی فعالیت برای انتخابات آتی ریاست جمهوری دلیل اصلی این استعفا است. موسوی لاری در استعفا نامهاش مینویسد: «تا چند هفته دیگر عمر مجلس دهم به پایان میرسد و مجلسی دیگر با حالوهوایی متفاوت پا به عرصه وجود مینهد. دولت فعلی نیز آفتابش بر لب بام است و هرچه بود و هرچه هست به ماههای پایانی خود نزدیک میشود. در چنین شرایطی نباید از بازنگری در ساختار و سازوکارهای اجماعی اصلاحطلبان بهمنظور ایفای نقش بهتر و مناسبتر و روزآمدکردن چگونگی حضور اصلاحطلبان در عرصههای گوناگون غفلت نمود.»
استعفای موسوی لاری اما واکنشهای مختلفی را در پی داشت. بنا به گزارش روزنامه اصلاحطلب شرق، حواشی این استعفا به جایی رسیده که برخی سخن از انحلال این شورا میزنند، برخی هم میگویند این شورا بر اساس برنامههای خود ادامه خواهد یافت و برخی هم موضوع را فرای اینها میدانند و میگویند اساسا اصلاحات نیاز به پوستاندازی دارد.
منظور از پوست اندازی چیست؟
غلامحسین کرباسچی دبیر حزب کارگزاران در واکنش به استعفای موسوی لاری گفته است: «فکر نمیکنم که با یک استعفا و بیانیه یا یک مصاحبه بتوان کاری کرد. این قضایا خیلی ساده نیست. شورای عالی اصلاحطلبان و همه نیروهای سیاسی باید ماهیت، هدف و برنامه خود را تعریف کنند. صرف اینکه یک نفر برود و یک نفر بیاید چندان تأثیرگذار نیست.»
البته تنها کرباسچی نیست که بهعنوان یک کارگزارانی اینگونه از شورایعالی سیاست گذاری اصلاحطلبان انتقاد میکند. محمد قوچانی در یادداشتها و اظهارات متعددی که از پیش از انتخابات مجلس تاکنون داشته، مدام از رخوت در اردوگاه اصلاحات گلایه میکند.
عضو شورای مرکزی کارگزاران در یادداشتی به تاریخ آذر 98، از بیبرنامگی اصلاحطلبان برای انتخابات مجلس انتقاد کرده و نوشته بود: «نمیشود هم حرفهای انقلابی زد و هم حرفهای انتخاباتی. نمیتوان هم اپوزیسیون بود و هم چشمی به حاکمیت داشت. این «آغاز یک پایان» است. «آغاز پایان اصلاح طلبان» خسته و نا استواری که فقط در زمین هموار میتوانند سیاست ورزی کنند. ما به یک شکست نیاز داریم تا به خود آییم و اصلاحطلبی را اصلاح کنیم... ما اصلاح طلب میمانیم، حتی اگر در اقلیت باشیم... این بیتدبیری است که ما را اقلیت میکند، نه رای اکثریت....»
قوچانی در یادداشتی دیگر که در روزنامه سازندگی انتشار یافت، ضمن اذعان به شکست اصلاحطلبان در انتخابات مجلس، نوشت: ما از اصولگرایان شکست نمیخوریم، ما به خود میبازیم به کارنامه «امید» و به قهر «مشارکت»، اما چه نسبتاً توفیق یابیم چه مطلقاً شکست بخوریم این تازه آغاز داستان است برای بازسازی جبهه اصلاحات که دیگر نمیتواند در میانه بوروکراتهای راست و رادیکالهای چپ له شود.
قوچانی با مقصر دانستن عارف در شکست اصلاحات، ادامه داده بود: «باید شورای عالی اصلاحات که نتوانست تنها وظیفه خود را انجام دهد بازسازی شود. دوران مدیریت «عارفِ» آن پایان یابد و تکلیف احزابی که بدل و بدیل و سایه احزاب دیگرند، روشن شود و در تبارشناسی و گفتمان و راهبرد اصلاحات با دوستان چپ گفتگوهای راهبردی انجام شود و از خود (حتی کارگزاران) انتقاد شود، باید از نو عالمی ساخت و آدمی و جبههای.»
محمدعلی وکیلی نماینده اصلاحطلب مجلس نیز نظری مشابه کرباسچی و قوچانی دارد. وی در گفتوگو با «ایسنا»، با اشاره به استعفای موسوی لاری نایب