🔹اینها را 👆تقریبا تمام کسانی که او را میشناسند گفتهاند، خواهر، همکار، یکی از رزیدنتها و یکی از آشنایان من که روزهای نخست وقتی هنوز اینترنت جهانی وصل بود، در مواجهه با انتشار تصویرش در استوری اینستاگرام این جمله را نوشت: «دکتر خیلی خوبی بود، ثمین که بچه بود، بیدریغ جواب سوال منو از طریق دوستم میداد. دوستم میگه برای مریضهاش نذر میکرد.»
جمشید برزگر، همسر دکتر مرضیه عسگری، فیلمی از کودکشان زهرا، میفرستند که حالا در گروههای خانوادگیشان دست به دست میشود. دختربچهای با موهای فرفری که تنها سه سال داشت و به قول خالهاش تازه وقت شیرینزبانیهایش شده بود. زهرا در آن ویدیوی کوتاه دور اتاق میچرخد و ترانه «ای ایران ای مرز پرگهر» را تا میخواند: «ای دشمن از تو سنگ خارهای من آهنم/ جان من فدای خاک پاک میهنم...» پیکر زهرا را زودتر از بقیه خانواده در میان آوار و سنگ و چوب در یک اتاق دیگر یافته بودند چون در اتاق دیگری خوابیده بود.رزیدنتها میگفتند که ما در بخش مشکل داشتیم و او با اینکه مسوول آن بخش نبود تا صبح بالای سر مریض ایستاد. فقط وضعیت و حال مریض برایش مهم بود. در این یک سال که با هم همکار شده بودیم خیلی خوشحال بودم و خیلی هم از همدیگر حمایت میکردیم. خجالتی و مأخوذ به حیا بود و من همیشه میخواستم همه بدانند که چه موجود عجیب و دوست داشتنی است. همکاری بود که بعد از یکی دو ماه، بدون اینکه نگران چیزی باشی، خیلی راحت میتوانستی به او اعتماد کنی. در اوج ساکتی و مظلومی کار میکرد و تازه همهچیز خوب شده بود و شیطنتهای او هم داشت شروع میشد، ما سر به سرش میگذاشتیم و جواب میداد و میخندید.