دخترک که از درس جبر نمره نیاورده بود و بهترین دوستش هم او را ترک کرده بود پیش مادرش رفت و گفت: همش اتفاق های بد میافتد!
مادر که در حال کیک پختن بود از او پرسید که آیا کیک دوست دارد؟
و دخترک جواب داد: البته! من عاشق دست پخت شما هستم.
مادر مقداری روغن مخصوص شیرینی پزی به او داد دخترک گفت: اَه…! حالم رو به هم میزند!
مادر تخم مرغ خام پیشنهاد کرد و دختر گفت: از بوش متنفرم!
این بار مادر رو به او کرد و پرسید: با کمی آرد چطوری؟ و دختر جواب داد که از آن هم بدش میآید.
مادر با چهرهای مهربان و متین رو به دخترش کرد و گفت:
بله شاید همه اینها به تنهایی به نظرت بد بیایند ولی وقتی آنها را به اندازه و شیوه مناسب با هم مخلوط کنیم یک کیک خیلی خوشمزه خواهیم داشت!
خداوند نیز این چنین عمل می کند؛
ما خیلی وقتها از پیشامدهای ناگوار از پروردگارمان شکایت میکنیم در حالی که فقط او میداند که این موقعیتها برای آمادگی در مراحل بعدی زندگی لازم است و منتهی به خیر میشود.
باید به خداوند توکل کرد و اطمینان داشت که همهی این موقعیتهای به ظاهر ناخوشایند معجزه میآفرینند.
مطمئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد چون در هر بهار برایت گل میفرستد و هر روز صبح آفتاب را به تو هدیه میکند.
پروردگار هستی با اینکه میتواند در هر جای این دنیا باشد قلب تو را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهی چیزی بگویی گوش میکند و تو باید صبور باشی و این مراحل را طی کنی…
#صبر_در_مشکلات
#حکایت
🆔️
@norezahra