🔷ستاد یادواره شهدای سیاهدشت؛ وارد روستا شدیم،روستایی کوچک به نام سنگلی شور ، به منزل شهید گلدوست رفتیم مادر پیری به استقبال ما آمد و ما را به داخل خانه راهنمایی کرد. هنوز سر صحبت را باز نکرده بودیم که مادر باهمان صفا و صمیمیت خود شروع کرد به ذکر خیر شهیدانش یعنی همسر و پسرش و بعد از سکوت چند لحظه ایش گویی میخواست چیزی را نشان ما بدهد که یکدفعه دست یکی از دوستانمان را گرفت و با خود برد و ما با تعجب به یکدیگر نگاه میکردیم که کجا رفتند بعداً خواهرمان تعریف کرد که مرا به خانه ساده وکاهگلی و در عین حال بی آلایش برد خانه ای که بوی خوش اسپند فضایش را پر کرده بود مادر بزرگوار با همان اشکها نشسته بر صورت و با دستان پیر و چروکیده که نشان از دردهای زیادی بود جای خواب فرزند شهیدش را نشان می داد و از خاطرات فرزند شهیدش میگفت. 🌹🍃ویژگی بارز شهید: ایمان قوی، شرکت در اعتکاف و نماز جماعت و دیگر مراسم مذهبی 🌹🍃لحظات ماندگار: پسر شهید، قربان گلدوست که جانباز است می گوید بهترین لحظه آن زمانی بود که به همراه پدر و برادرم، هر سه با هم تصمیم گرفتیم به جبهه برویم 🌹🍃دختر شهید می گوید: خواب دیدم در دریا غرق شدم و پدرم می آید و دستم را می گیرد و مرا نجات می دهد. چندین بار این خواب را دیدم 🌷🍃پیام شهید: توصیه میکنم که در راه حق و اسلام از جان و مال خود مایه بگذارید تا در قیامت جوابی برای سوال هایی که از نعمت های خداوند می شود داشته باشید تقاضا دارم در مراسم عزای من فقط برای امام حسین (ع) گریه کنید چرا که من لیاقت گریه ندارم 🌹🕊✨🌹🕊✨🌹🕊