💢پارت هشتم
💢تاوان یک گناه
💢ارسالی از اعضای کانال
مامان گفت ما هر چی جهاز خریدیم دادیم برای زهرا باید یکم صبر کنید
_باباگفت زیور خانم اجازه بدین خودمون مردها این قضیه رو حل کنیم
مامان رفت تو خودش
جمیله خانم گفت زیور خانم بیایید بریم پیش بچه ها تا مردها تصمیم هاشون رو بگیرن
_بیایید بریم تو
زهره چای و شیرینی بیار
_باشه چشم
_طاهره برو کمک خواهرت
_باشه چشم
_زیور خانم میدونم الان عروسی زهرا بوده ولی باید مارو هم درک کنید اگه مادرشوهرم خدای نکرده طوریش بشه تا دوسال عروسی این بچه ها عقب می افته بزارین با هرچی هست یه عروسی بگیریم برن سر زندگی گناه دارن این دوتا جون
_چی بگم جمیله خانم هرچی شما بگین قبوله نهایتش قرض می کنیم تا بتونیم یکم جهاز جور کنیم
_اره مهم خوشبختی این دوتا جونه که سه ساله عقد هستن
_بفرمایید چایی
_دست درد نکنه عروس گلم
_نوش جان شیرینی هم بردارین
_ممنون
نشستیم یه نیم ساعت حرف زدیم تا پدر صادق جمیله خانم رو صدا کردن و رفتن شب سختی بود مادر و پدر تو فکر بودن که از کی قرض کنن
ادامه دارد....