🔸هفت بازگشت ضروری برای بازسازی پروژه انقلاب اسلامیِ اکنون/ بخش دوم درباره هفت شناخت‌ و بصیرت‌های حاصل شده از موقعیت ریسمانسنج یک. بازگشت به ایده اصیل امر به معروف و نهی از منکر و تفسیر انقلاب اسلامی از این فریضه مهم‌ترین شناختی که موقعیت محسن ریسمانسنج به دست می‌دهد تذکر نسبت به معنای درست امر به معروف و نهی از منکر است. همان طور که می‌دانیم معنای این فریضه مانند دیگر معانی و مفاهیم اسلامی طی نزدیک به هفتاد سال اخیر، دستخوش تغییراتی شده است. از دهه بیست کوشش متفکران و روشنفکران انقلاب اسلامی برای تخریب معانی متحجرانه و اغلب متداول مفاهیم اسلامی منتهی به برآمدن نگرشی نو اما اصیل درباره مفاهیم اسلامی شد. بخش عمده‌ای از کوشش و آثار امام خمینی، متفکرانی همچون شهید مطهری و مرحوم طالقانی، فضلای فکور جوان‌تری همچون آیت الله خامنه‌ای و شهیدان بهشتی و باهنر و نیز روشنفکرانی همچون دکتر شریعتی مصروف این انقلاب معرفتی، ویرانی آن اسلام کهنه و متحجرانه و ساختن مفاهیم و استدلال‌هایی جدید شد. مهم‌ترین یا یکی از مهم‌ترین این مفاهیم امر به معروف و نهی از منکر بود. به عنوان نمونه آن‌جا که مطهری بر می‌آشفت که «تا حالا» امر به معروف و نهی از منکر کردن «در اطراف دکمه لباس مردم، بند کفش و موی سر مردم و دوخت لباس مردم بوده است»، بر معنای فراگیر از این فریضه می‌شورید و جهل مقدسی که امر به معروف و نهی از منکر را به ابزار سخت‌گیری بر جزییات زندگی «مردم» تبدیل کرده را نقد می‌کرد. استدلال‌ها و مضامین ساخته شدهٔ اسلامِ انقلاب اسلامی درباره این فریضه مهم، بسیار است و بازخوانی آن مجال دیگری می‌طلبد؛ آن‌چه مهم‌تر از این بازخوانی است، بازسازی آن اسلام پیشین و سیطره آن بر نهادهای رسمی ذیربط است. در این جا ارزش کار ریسمانسنج روشن می‌شود. آن‌جا که می‌کوشد با «عمل» و قرار گرفتن در موقعیتی ساختاری به معنای انقلاب اسلامی از امر به معروف و نهی از منکر ارجاع دهد. محسن ریسمانسنج طی مدت کوتاه حضور در معاونت این ستاد در استان خوزستان توانست در اصلی‌ترین مسائل شهری در برابر سرمایه‌داری مستغلاتی و مذهبی شهر بایستد؛ مسئله کارگران را مسئله‌ای عمومی معرفی کند و در اعتراض‌های کارگری علیه خصوصی‌سازی بایستد. مهم‌تر از این کنش‌ها، تحقق آن‌ها از موضعی در ساختار بود. واقعیت وقتی محسن برای پذیرفتن آن مسئولیت مشورت خواست، نظر به وضع رقت‌بار و محافظه‌کارانه، موافق همکاری او با ستاد مذکور نبودم. اگر چه او نیز پس از چندی به دلایلی مشابه از آن نهاد جدا شد اما امروز که نگاه می‌کنم می‌بینم او با حضور کوتاه خود توانسته نشان دهد می‌شود آن ستاد، جولانگاه ابوالمشاغلان محافظه‌کار نباشد و می‌شود امر به معروف و نهی از منکر، فراتر از «اطراف دکمه مردم» و دیگر موضوعات مورد علاقه مقدس‌مآبان، اطراف مسائل اساسی جامعه و عدالت اجتماعی باشد. چنان که در متون اصیل دینی امر به معروف و نهی از منکر چنین کنشی است. آن‌جا که اباعبدالله الحسین علیه السلام در منی بر سر عالمان دین ی فریاد می‌زند امر به معروف و نهی از منکر، برای دعوت به اسلام در معیت با عدالت اجتماعی است: «أَنّ الأمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّهْی عَنِ الْمُنْکَرِ دُعاء الَى الإِسْلامِ مَعَ رَدّ الْمَظالِمِ وَ مُخالَفَةِ الظالِمِ، وَ قِسْمَةِ الْفَیْ‏ء وَ الْغَنائِمِ، وَ أَخْذِ الصّدَقاتِ مِنْ مَواضِعِها وَ وَضْعِها فى حَقِّها». نکته دیگری که اگر مهم‌تر از ارجاع به معنای اصلی امر به معروف و نهی از منکر نباشد، کم‌اهمیت‌تر نیست این است که تجربه محسن ریسمانسنج به خوبی نشان داد بخش مهمی از مسئله ناکارآمدی نهادهای فرهنگی به افکاری باز می‌گردد که اطراف افکار و دغدغه‌های اسلام پیشاانقلاب اسلامی دور می‌زند، هر چند رنگ و ادعای انقلابی بودن دارد. نشان داد تعلق به اسلام پیش از انقلاب چه سرایت عظیمی به افکار نیروهای کرده است. نشان داد آن چنان که مالکان این نهادها اغلب ادعا می‌کنند مسئله فقط غرب‌گرایی و تجددزدگی نیست؛ بلکه از قضا بخش مهمی از مسئله خود آنان هستند که با دغدغه‌هایی در حد «مناظره تلویزیونی درباره تعدد زوجات و ازدواج موقت» بر صدر این نهادها می‌نشینند و می‌کنند آن چه می‌کنند و با تحجرزدگی خود به دل‌زدگی مردم از دین دامن می‌زنند. دیگر این محسن ریسمانسنج این ارجاع به معنای انقلاب اسلامی از امر به معروف را نه با گفتار، که در عمل پی گرفت و کیست که نداند اکتفا نکردن به انبوه گفتارهای ملال‌آور و «دعاة للناس بغیر السنتکم» بودن، امروز چه شیوه کم‌یاب و مورد نیازی در تبلیغ دین است. (ادامه دارد) 📝مجتبی نامخواه 🔴 راوی | امین‌ غفاری |عضو شوید👇 ✅️ @aminghafari_ir