عاشق شده است دانه به دانه هزار بار
دل خون و سینه چاک و برافروخته انار
فریاد بی صداست ترک های پیکرش
از بس که خورده خونِ دل از دست روزگار
پاشیده رنگ سرخ به پیراهنِ خزان
بسته حنا به پینه ی دستان شاخسار
در سرزمین گرم ، انار آتشین شود
یاقوت را می آورد آتش فشان به بار
با دست خود به حوصله پنهان نموده است
یک دانه از بهشت در او آفریدگار
آن میوه ای که ساخته تسبیحی از خودش
شُکر است بر زبانش ، فی الیل و النهار
آن میوه ای که فاطمه آن را طلب نمود
چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار
نامی که داده است به زن قیمتی دگر
نامی که داده است به مردان هم اعتبار
آن نام را می آورم ، اما نه بی وضو
دل را به آب می زنم ، اما نه بی گدار
جبر آن زمان که پشت در خانه اش نشست
برخاست آن قیامت عظمی به اختیار
رفت آن چنان که از نفس افتاد جبرئیل
گویی محمد است به معراج رهسپار
شد عرصه گاه تنگ ، ولی ماند پشت در
چون ماندن علی به اُحد ماند ، استوار
برگشت زخم خورده ، ولی فاتح نبرد
چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار
در خون خضاب شد تن یاران بعد از او
آن ها که نام ” فاطمه ” را می زنند جار
” جان خواهم از خدا نه یکی ، بلکه صد هزار
تا صد هزار بار بمیرم برای یار “
فرق است ، فرق فاحشی از حرف تا عمل
راه است ، راه بی حدی از شعر تا شعار
زهراست مادر من و من بی قرار او
آن نام را می آورم آری به افتخار
آن بانویی که وقت تشرف به رستخیز
پیغمبران پیاده می آیند و او سوار
فریاد می زنند که سر خم کنید ، هان
تا از صراط بگذرد آیات سجده دار
هرجا نگاه می کنم آن جا مزار اوست
پنهان و آشکار چنان ذات کردگار
#حجاب #امام_زمان #زن_عفت_افتخار
#مر