الله اکبر الله اکبر روایت دست اولی از مناظره امام خمینی و آیت الله حکیم به تازگی منتشر شده است که انسان را عمیقا به فکر فرو می برد. این روایت از زبان شاهد عینی این مناظره است. بسیار تلخ و با عظمت است. پس از مطالعه این مناظره می فهمیم طاغوت مهم ترین جنگ شناختی را برای مراجع شیعه برنامه ریزی کرده است. این مناظره را اصفهان زیبا منتشر کرده است. راوی این مناظره سید یحیی مرتضوی است. این گزارش به همت جواد جلوانی در اصفهان زیبا منتشر شده است. آیت‌الله حکیم با یکی از حواریون خود وارد شدند و امام از او استقبال کردند. من با چند فنجان چای از ایشان پذیرایی کردم و در گوشه اتاق ساکت نشستم. در این دیدار، امام خمینی سعی می‌کرد آقای حکیم را آگاه کند و از دسیسه‌های توطئه‌گران که می‌کوشیدند علمای نجف را از جوّ حاکم بر ایران و منطقه دور نگه دارند، بر حذر دارد؛ ازاین‌جهت در این دیدار، وقتی از کسالت آقای حکیم سخن به میان آمد، حضرت امام فرصت را غنیمت دانست و فرمود: «خوب است که حضرت‌عالی برای معالجه و تغییر آب‌وهوا به ایران تشریف ببرید و اوضاع آنجا را هم از نزدیک مشاهده فرمایید و ببینید بر این ملت ایران چه می‌گذرد. من معتقدم مانند گذشته که خیانت‌ها و نظام دولت جابره را به عرض آیت‌الله بروجردی نمی‌رساندند و آقای بروجردی کج‌روی‌ها و ستم‌کاری‌های حکومت پهلوی را حمل بر صحت می‌کردند و از کنار آن‌ها بی‌تفاوت می‌گذشتند؛ الان هم فجایع حکومت ایران را به سمع شما نمی‌رسانند؛ و الا شما ساکت نمی‌نشینید.» آقای حکیم گفتند: «شما که الان در ایران نیستید و در نجف هستید، لطفی ندارد که من به ایران بروم؛ وانگهی چه می‌شود کرد و چه اثری دارد؟» امام خمینی گفتند: «قطعا اثر دارد و ما با همین قیام تصمیم‌های خلاف و خطرناک دولت را متوقف کردیم؛ چطور اثر ندارد. اگر علما اتحاد داشته باشند، قطعا مؤثر است.» آقای حکیم گفتند: «اگر این اقدامات احتمال عقلایی هم داشته باشد و از طریق عقلایی اقدام شود، خوب است و تأثیر دارد.» امام خمینی گفتند: «قطعا تأثیر دارد؛ چنانچه اثر هم دیدیم و منظور ما از اقدام، اقدام عاقلانه است و اقدام غیرعاقلانه اصلا موردبحث ما نیست.» آقای حکیم گفتند: «اگر اقدام حاد کنیم، مردم از ما تبعیت نمی‌کنند و مردم دروغ می‌گویند. آن‌ها پی شهوت هستند و برای دین سینه‌ چاک نمی‌کنند.» امام خمینی گفتند: «چطور مردم دروغ می‌گویند؟ این مردمی که جان دادند، زجر کشیدند، حبس رفتند، تبعید شدند، اموالشان به غارت رفت، جوانانشان کشته شدند، چطور این مردم بقال و عطار سر محل که سینه خود را جلوی گلوله دادند، دروغ می‌گویند؟»