⚡️حکایات و حکمت ها
✍مالک اشتر در چه روزی روزه داشت
ابن ابی الحدید در باره ی مالک اشتر می نویسد: مالک مردی شجاع، بزرگوار، بردبار و شاعری شیرین گفتار بود و از بزرگان شیعه به شمار می رفت. وی در دلاوری و نصرت امیرالمؤمنین علی مقامی ارجمند داشت. آفرین بر آن مادری که مالک اشتر را تربیت کرد. اگر یک نفر قسم بخورد که خداوند در عرب و عجم شجاعی مانند مالک نیافریده مگر استادش علی بن ابی طالب، قسمی درست و به جا خورده است.
آفرین بر کسی که وقتی از او در مورد مالک سؤال کردند در جواب گفت: چه بگویم درباره ی مردی که زندگی او باعث هزیمت و فرار شامیان و مرگش سبب شکست اهل عراق شد. راست فرموده امیرالمؤمنین : مالک اشتر آن طوری مرا یاری کرد که من پیامبر او را یاری کردم.
مالک اشتر در جنگ جمل با عبدالله زبیر در آویخت، مدتی با یکدیگر با نیزه نبرد می کردند، بالاخره اشتر نیزه ای بر او فرو آورد و از اسب به زمینش انداخت و خودش پیاده شد و روی سینهی او نشست. عبدالله بسیارتلاش کرد تا خود را از دست او رهاند.
اشتر در آن روز روزه داشت و دو روز قبل از آن روز را به واسطه ی بیماری چیزی نخورده بود و گرنه عبدالله هرگز نمی توانست از چنگ او خلاص شود.
بعد از پایان جنگ جمل، روزی عایشه به مالک گفت: تو بودی که می خواستی پسر خواهرم عبد الله را بکشی. اشتر این شعر را در جوابش سرود:
أعایش لولا أننی کنت طاویا
ثلاثا لا لقیت ابن أختک هالکة
فنجاه منی أکله و شبابه
و خلوه جوف لم یکن متماسکا
عایشه! اگر نبود در آن موقع که من سه روز را به گرسنگی گذرانده بودم، به یقین پسر خواهرت را کشته می یافتند؛ اما جوانی او و سیر بودنش و گرسنگی من که نیرویم را گرفته بود او را از چنگالم رهانید.
زهیر بن قیس می گوید: روزی در حمام با عبدالله زبیر بودم، بر سرش اثر ضربه ای بود که اگر شیشه ی روغنی بر روی آن میریختی پایین نمی آمد. به من گفت: میدانی این ضربت را که زده است؟ گفتم: نه! گفت: پسر عمویت مالک اشتر.(1)
1- پند تاریخ 5/ 334: به نقل از: الکنی و الألقاب 26/2 - 27
https://eitaa.com/joinchat/2067792066Cff78302135