🔺
وصیتنامۀ پطر کبیر و سیاست امپریالیستی روسیه
🔸به روزگاری که واپسین شهریاران سلسلۀ صفوی که ضعیف و ناتوان بودند، کشور ایران را به چنگ بدترین سرنوشت و حوادث جبری رها کرده بودند، حکومت مسکو به دنبال جلوس پطر کبیر بر اریکۀ قدرت، تزاری پرشور و فعال و هوشیار داشت.
پطر با مشاهدۀ اغتشاش و هرج و مرجی که بر ایران مستولی بود لحظه را برای پیشروی بیشتر به سوی دریای آزاد جنوب و وصول بدان مساعد یافت و مغتنم شمرد.
وصیتنامهای سیاسی بدو منسوب است که اصالت ندارد، ولی بهخوبی معرّف و مشخِّص سیاست امپریالیستی و توسعهطلبانهای است که به دست او در آسیای میانه آغاز گشته بود. در این وصیتنامه موضوع تصرف هندوستان که «انبار جهان» خوانده میشد در بین بود. برای نیل بدین مقصود لازم بود جمیع موانع را از سر راه برداشت. مانع عمده کشور ایران بود که قفقاز، داغستان، گرجستان، ارمنستان و سایر نواحی ماوراء قفقاز را در تملک خود داشت و در سمت شرق در مجاورت مرزهای هند، افغانستان و بلوچستان را مالک بود.
اینک فقرۀ نهم از این وصیتنامۀ ادعایی که در بیش از دو قرن کتاب آسمانی و شریعت سیاست خاوری روسیه به شمار میرفت:
«هرچه ممکن باشد باید بیشتر به قسطنطنیه و هندوستان نزدیک شد. کسی که بر آنجا حکمروا گردد سلطان راستین عالم است. در نتیجه باید گاه در ترکیه و زمانی در ایران جنگهای مداوم برانگیخت و در بحر اسود کشتیهای جنگی روان کرد. اندکاندک این دریا را به تصرف درآورد و نیز بحر بالتیک را گرفت. همین امر دو نکتۀ لازم برای حصول توفیق در اجراء برنامه است. باید انحطاط و انقراض ایران را تسریع کرد. بهسوی خلیج فارس به پیش راند و در صورت وجود امکان، از طریق سوریه تجارت قدیم با شرق را احیاء کرد و تا به هندوستان پیش رفت که انبار جهان است. چون بدانجا رسیدید میتوانید از طلای انگلستان چشم بپوشید.»
عموم جانشینان و وارثان پطر کبیر و شاگردان مکتب امپریالیسم روسی بیش و کم در سیاست خود نسبت به ایران از روح این وصیتنامۀ مجعول و مزور الهام یافتهاند.
این سیاست «پیش راندن به سوی هند» علاوه بر این به فراخور اینکه سپاهیان و سیاست روسیه در اروپا، در بالکان، در خاور دور، گرفتار بوده یا گرفتار نبوده شدت و ضعف داشته است. چیزی که بهخوبی مشخص و ممتاز است اینکه دیپلماسی روسیه جمیع مجاهدات و مساعی خود را وقتی به سوی خاورمیانه معطوف میکرده که در جاهای دیگر ناکام میشده است.
[سیاست اروپا در ایران، دکتر محمود افشار، ترجمۀ ضیاءالدین دهشیری، ص ۴۱-۴۳]
@amniatemeli