🔺
برتری بازدارندگی مبتنی بر خودیاری بر بازدارندگی مبتنی بر وابستگی امنیتی
علیرضا رضائی، دانشیار روابط بینالملل
آنچه در ادبیات تئوریک روابط بینالملل حائز اهمیت است آن است که خودیاری (self-help) از کلیدیترین مفاهیم محوری در کنش و واکنشهای بینالمللی است. دولتها نباید امنیت خود را به دیگر بازیگران وابسته نمایند؛ چرا که پیروی دولتها از منافع ملیشان در نهایت هرگونه وابستگی متقابل امنیتی را با شکست روبهرو خواهد کرد. در دفاع مشروع اخیر که وفق ماده 51 منشور ملل متحد حادث شد جمهوری اسلامی ایران خاک اسرائیل را برای نخستین بار بهصورت مستقیم مورد هدف قرار داد. با رویکردی قیاسی میتوان این رویداد را از چند سطح مختلف اینگونه تحلیل کرد که: در سطح کلان؛ نظام بینالملل کنونی شاهد تغییر و گذر در ساختار نظام بینالملل از نظام تکقطبی به چندقطبی هستیم. در این فرآیند دولتها تلاش میکنند تا جایگاه خود را در ساختار جدید بر مبنای قدرت خود مشخص کنند. ظهور دیگران (Raise of the others) در برابر هژمونی ایالاتمتحده آمریکا سبب ایجاد دغدغه چگونگی حفظ جایگاه برتر در عرصه نظام بینالملل در اندیشکدهها و حکمرانان این کشور شده است. از این روست که جنوب شرق آسیا و چین در سیاست خارجی ایالاتمتحده آمریکا جهت مهار چین، بر غرب آسیا (خاورمیانه) اولویت پیدا کرده است. روسیه دیگر قدرت در حال ظهور با یک حس نوستالوژیک ابرقدرتی در نظام بینالملل جنگ سرد هم- که همانگونه که قبلا پیش بینی کردم - در باتلاق جنگ اوکراین گرفتار آمده است. لذا خلأ قدرت (Vacuum of power) ناشی از عدم حضور قدرت هژمون در غرب آسیا زمینه را برای هژمونیکگرایی منطقهای بازیگران اصلی منطقه فراهم کرده است. این مهم خود منشا برخی از تنشها و درگیریهای موجود در منطقه است؛ چراکه پس از هر خلأ قدرتی دولتها تلاش میکنند با حضور و نمایش قدرت خود آن خلأ قدرت را پر کنند. از همین نکته به سطح تحلیل میانه که همان سطح منطقهای است میرسیم. نکته حائز اهمیت در این سطح تحلیل این است که زیر سیستمهای نظام بینالملل بهویژه سطوح منطقهای هم متأثر از سطح کلان نظام بینالمللند و فرآیند مجزایی را طی نمیکنند. از این رو در منطقه غرب آسیا هم، دولتها درصددند تا جایگاه خود را در ژئوپلیتیک جدید منطقه در نظام بینالملل پساتکقطبی مشخص کنند. در این فرآیند مهم برخلاف رویکردهای لیبرالیستی همه عناصر قدرت بهویژه قدرت نظامی از مهمترین شاخصههای اختصاص جایگاه است. جمهوری اسلامی ایران علیرغم تحریمهای اقتصادی، تکنولوژیک، مالی و ... در دهههای اخیر، بهویژه از اویل دهه 80 شمسی به بعد دستاوردهای بسیار بزرگی در عرصه قدرت نظامی بهویژه در حوزه موشکی و پهپادی داشته است. بخشی از این قابلیتهای نظامی در اتفاق اخیر بروز و ظهور پیدا کرد. نکته این است که به اذعان بسیاری از اندیشمندان و استراتژیستهای نظامی موشکها و پهپادهای بهکاررفته در این حمله نسل نهایی داراییهای تسلیحاتی ایران نبودند. هوشمندی حرکت نظامی ایران در این حمله این بود که از طریق تنوع مکانهای مورد هدف و تسلیحات مورد استفاده اکثر فناوریهای ضدموشکی و پدافندی اسرائیل در منطقه را شناسایی کند. لذا در همین راستا نقشه سیستم دفاع موشکی اسرائیل (گنبد آهنین، فلاخن داوود، سامانه ضدموشکی ختس یا پیکان و...) و مکانهایی که ایالاتمتحده آمریکا در اردن و خلیجفارس دارد کاملا شناسایی کند. ضمن آنکه ظرفیت محدود گنبد آهنین با ورود 10 تا 15 موشک به خاک اسرائیل مشخص شد. اهمیت این موضوع این است که مطمئنا با بهکارگیری حجم بالاتری از تجهیزات، این سامانههای پدافندی کارآمدی کامل خود را از دست خواهند داد. این حمله قدرت بالای بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران را در برابر پیشرفته ترین تکنولوژی های نظامی روز دنیا، به رخ کشید و آزمونی برای صنایع نظامی ایران بود. نوع واکنش کشورهای منطقه هم در جای خود معنادار بود؛ از همراهی کامل اردن با اسرائیل تا بیطرفی و واکنش خنثی عربستانسعودی. آسف رونل، روزنامهنگار شهیر اسرائیلی از هاآرتص در تحلیل این حمله دو نکته را مطرح میکند که قابل تأمل است: نخست آنکه؛ آنها (ایران) از ارتش ما نمیترسند و تحت تأثیر هشدارهای جو بایدن قرار نگرفتند و دوم آنکه ما برای دفاع در برابر چنین حملاتی کاملا به حمایت خارجی وابسته هستیم. از این نکته دوم آقای رونل میخواهم وارد سطح خرد (ملی) در تحلیل این رویداد شوم. به نظرم همانگونه که در نکته دوم آقای رونل بیان شده است، وابستگی امنیتی پدیده ای مذموم و خودیاری قابل ستایش است و شاید بتوان گفت مهمترین پیام این دفاع مشروع به کشورهای منطقه این بود این پیشرفتها در صنایع نظامی جمهوری اسلامی ایران در سایه تحریمهای بیشمار، اراده و توان ایران و ایرانی و شعار «ما میتوانیم» را میرساند.
ادامه دارد
@amniatemeli