﷽📚🕥 📖 🦋 🦋گزارش عجيب هُدهُد به سليمان عليه‏السلام‏🦋 🔰حضرت سليمان عليه‏السلام با تمام حشمت و شكوه و قدرت بى نظير بر جهان حكومت مى‏كرد. پايتخت او بيت المقدس در شام بود. خداوند نيروهاى عظيم و امكانات بسيار در اختيار او قرار داده بود، تا آن جا كه رعد و برق و باد و جن و انس و همه پرندگان و چرندگان و حيوانات ديگر تحت فرمان او بودند. و او زبان همه آن‏ها را مى‏دانست. 🌿هدف حضرت سليمان عليه‏السلام اين بود كه همه انسان‏ها را به سوى خدا و توحيد و اهداف الهى دعوت كند و از هر گونه انحراف و گناه باز دارد و همه امكانات را در خدمت جذب مردم به سوى خدا قرار دهد. 🔰در همين عصر در سرزمين يمن، بانويى به نام بلقيس بر ملت خود حكومت مى‏كرد و داراى تشكيلات عظيم سلطنتى بود ولى او و ملتش به جاى خدا، خورشيدپرست و بت‏پرست بودند و از برنامه‏هاى الهى به دور بوده و راه انحراف و فساد را مى‏پيمودند. بنابراين لازم بود كه حضرت سليمان عليه‏السلام با رهبرى‏ها و رهنمودهاى خردمندانه خود آن‏ها را از بيراه‏ها و كجروى‏ها به سوى توحيد دعوت كند. و مالارياى بت‏پرستى را كه واگير نيز بود، ريشه كن نمايد. 🌿روزى حضرت سليمان بر تخت حكومت نشسته بود. همه پرندگان كه خداوند آن‏ها را تحت تسخير سليمان قرار داده بود با نظمى مخصوص در بالاى سر سليمان كنار هم صف كشيده بودند و پر در ميان پر نهاده و براى تخت سليمان سايه‏اى تشكيل داده بودند تا تابش مستقيم خورشيد، سليمان را نيازارد. در ميان پرندگان، هدهد (شانه به سر) غايب بود، و همين امر باعث شده بود به اندازه جاى خالى او نور خورشيد به نزديك تخت سليمان بتابد. 🔰سليمان ديد روزنه‏اى از نور خورشيد به كنار تخت تابيده، سرش را بلند كرد و به پرندگان نگريست و دريافت هدهد غايب است. پرسيد: چرا هدهد را نمى‏بينم، او غايب است. به خاطر عدم حضورش او را تنبيهى شديد كرده يا ذبح مى‏كنم مگر اين دليل روشنى براى عدم حضورش بياورد. 🌿چندان طول نكشيد كه هدهد به محضر سليمان عليه‏السلام آمد، و عذر عدم حضور خود را به حضرت سليمان عليه‏السلام چنين گزارش داد: 🔰من از سرزمين سبأ، (واقع در يمن) يك خبر قطعى آورده‏ام. من زنى را ديدم كه بر مردم (يمن) حكومت مى‏كند و همه چيز مخصوصا تخت عظيمى را در اختيار دارد. 🌿 من ديدن آن زن و ملتش خورشيد را مى‏پرستند و براى غير خدا سجده مى‏نمايند، و شيطان اعمال آن‏ها را در نظرشان زينت داده و از راه راست باز داشته است و آن‏ها هدايت نخواهند شد، چرا كه آن‏ها خدا را پرستش نمى‏كنند...! آن خداوندى كه معبودى جز او نيست و پروردگار و صاحب عرش عظيم است.(624) 🔰حضرت سليمان عليه‏السلام عذر غيبت هدهد را پذيرفت، و بى‏درنگ در مورد نجات ملكه سبا و ملتش احساس مسؤوليت نمود و نامه‏اى براى ملكه سبا (بلقيس) فرستاد و او را دعوت به توحيد كرد. نامه كوتاه اما بسيار پرمعنا بود و در آن چنين آمده بود: به نام خداوند بخشنده مهربان - توصيه من اين است كه برترى جويى نسبت به من نكنيد و به سوى من بياييد و تسليم حق گرديد.(625) 🌿سليمان عليه‏السلام نامه را به هدهد داد و فرمود: ما تحقيق مى‏كنيم تا ببينيم تو راست مى‏گويى يا دروغ؟ اين نامه را ببر و بر كنار تخت ملكه سباء بيفكن، سپس برگرد تا ببينيم آن‏ها در برابر دعوت ما چه مى‏كنند؟! 🔰هدهد نامه را با خود برداشت و از شام به سوى يمن ره سپرد و از همان بالا نامه را كنار تخت بلقيس انداخت. ................................................. 🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد: 👉 @amozeshtajvidhefzquran👈