﷽📚🕥📚🎆
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد(ص)
#قسمت_چهل_یکم
بخش_اول
🦋
دستگيرى زن جاسوس🦋
🌱قبل از حركت سپاه اسلام، به سوى مكه، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بى درنگ دستور داد، راه مدينه و مكه و اطراف را به طور دقيق كنترل كنند و راه مدينه را به خارج قطع كنند؛ تا هيچ كس نه از مدينه خارج گردد و نه از خارج وارد مدينه شود؛ هدف از اين دستور اين بود كه مسلمانان با رعايت اصل استتار وارد مكه شوند و بدون خونريزى مكه را فتح نمايند؛ و مشركان را قبل از آن كه بسيج شوند، غافلگير نمايند.
🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى اين كار مهم، نگهبانانى را مأمور ساخت و حارثه بن نعمان را سرنگهبان و مسؤول تنظيم كار نگهبانان، قرار داد.
🌱حارثه از نگهبانان بازرسى مىكرد و يك روز او به همراه رسول خدا نزد آنها رفت و اوضاع را از آنها پرسيد، آنها گفتند: ما كسى را نديديم كه از چشم انداز ما عبور كند، آنان نزديكى ديگر از نگهبانان به نام حطاب آمده و از او پرسيدند، او گفت: من زن سياهچهرهاى را ديدم كه از سرزمين حرّه (نقطهاى نزديك مدينه) به طرف پايين سرازير شد و رفت... كه آن زن همان ساره بود كه ماجراى دستگيرى او را در آينده خاطر نشان مىسازيم.
🌻جالب اين كه مسأله استتار به گونهاى دقيق بود كه حتى غالب مسلمانان نمىدانستند كه اين فرمان بسيج براى رفتن به كدام ناحيت است و پس از حركت فهميدند كه تصميم بر فتح مكه گرفته شده است و پيامبر به قدرى به موضوع مخفى نگهداشتن اسرار جنگى مراقب بود كه حتى در اين زمينه از خدا استمداد مىكرد و عرض مىنمود:
اَلّلهُمَّ خُذِ العيونَ عَن قِريش حتّى نَأتيها فِى بَلَدِها؛
🌱 خداوندا! چشمهاى (يا جاسوسهاى) قريشيان را نابينا كن؛ تا آن گاه كه در مكه با آنها روبرو شويم.
🌻ولى با آن همه كنترل، يكى از مسلمين به نام حاطب بن ابىبلتعه در مورد فاش ساختن تصميم پيامبر لغزش كرد كه اينك به ماجراى آن توجه كنيد:
🌱حاطب از ياران خوب پيامبر بود و مخلصانه از اسلام دفاع مىكرد حتى در جريان رساندن نامه پيامبر به پادشاه مصر (مقوقس) سفير پيامبر بود، و خود شخصاً با كمال شهامت، نامه را به دربار شاه مصر برد و به شاه داد. پادشاه مصر كه مسيحى بود، پس از خواندن نامه پيامبر به حاطب گفت: اگر به راستى محمد پيامبر است، چرا در مورد كسانى كه او را آزار مىرسانند نفرين نمىكند تا همه به هلاكت برسند؟!
🌻حاطب در پاسخ گفت: مگر عيسى عليهالسلام پيامبر خدا نبود، پس چرا در مورد يهوديانى كه در صدد كشتن او بودند، نفرين نكرد؟
🌱مقوقس از پاسخ به جاى حاطب، خوشوقت شد و گفت: تو شخص دانشمندى هستى و از نزد دانشمندى به اينجا آمدهاى.
🌻ولى همين حاطب با آن همه سابقه درخشان در يك جريان سياسى، لغزش كرد. و محكوم اسلام شد، توضيح اين كه:
داستان ادامه دارد………
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉
@amozeshtajvidhefzquran 👈