🟢🔺🟡🔻🟢
🔻 بهمن ۵۷
آیتاللّه خمینی با قبای نوکمدادی و عرقچین سفید درحالی که پارچه ای سفید با خطهای آبی روی دوشانداخته، در کلبه محقری میان دهکده نوفللوشاتو مشغول چاینوشیدن است.
چند کتاب قطور کهنه اطراف خود چیده و روی میز تحریرِ کوچکش مشغول تصحیح آخرین کتابش است. پنجره اتاق باز است. نسیم خنکی از میان درختان حیاط، میخزد توی اتاق؛ کاغذها را جابهجا میکند و گونههای آقا را نوازش میکند. آنروز جمهوری اسلامی فقط درحد فکری در ذهن آقاست و ایده ولایت فقیه، فقط درحد نوشتههای سیاهی روی کاغذهای سفید روی میز.
ابرقدرتها به تلاطم افتادهاند. روحاللّه اما کار را به خدا سپرده. خدا اگر بخواهد نظم ظالمانه جهانی تغییر خواهد کرد. حاجآقا چایش را مینوشد.
🟩 بهمن ۱۴٠۲
آیتاللّه خامنهای در اتاق کارش در خیابان فلسطینجنوبی تهران مشغول کار است. حالا جمهوری اسلامی روی زمین است. ولایت فقیه دیگر لای کاغذها نیست. شهرهای موشکی زیر پاهایش در جریان است و ماهواره جدید، بالای سرش در مدار قرار گرفته. مشت مستضعفین پر شده. نیروهای آیتاللّه، نه در میدان ژاله تهران که در قلب بیروت و دمشق و بیخ گوش اسرائیل میجنگند.
دریا را بچههای یمن قبضه کردهاند و خشکی را چریکهای حزباللّه ،قدس و کتائب.
متخصصان، آمریکای امروز را حتی قابل مقایسه با آمریکای ۵۷ نمیدانند. اسرائیل توان خروج از پیچیدهترین و طولانیترین نبرد تاریخ خود را ندارد. عکس امام روی دیوار لبخند میزند. آیتاللّه، چایش را مینوشد.