✍شرح حدیث (۵) 👈«» يكى از اصحاب امام باقر و امام صادق«سلام‌الله‌علیهما» است كه توانسته است با مراعات تقوا، در محضر اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» به چنین مقامی برسد. 📝 راوى مى‏گويد: جابر در گفت: آیا مى‏خواهى نزد امام باقر بروى؟ تعجّب كردم، گفتم: بله. او دستی بر چشمان من کشید در حالی که با سرعت باد در حرکت بودم. وقتی چشم‌ها را باز كردم، ديدم در كوچه‏ هاى مدينه هستم! تعجب كردم و با خود گفتم كه نكند سحر كرده باشد؟😳 ⁉️ كوفه كجا، اينجا كجا؟ خوب است كه من به اين ديوار ميخى بكوبم و سال آينده كه به حجّ مى‏آيم، ببينم اين ميخ هست يا نه؟! در این اندیشه بودم که جابر ميخى به من داد و گفت: بكوب. 💥 مى‏گويد: خيلى بودم. جابر گفت: این کار بنده به اجازۀ خداوند است. حال به نزد امام باقر می‌رویم. حرکت کردیم تا به منزل امام«سلام‌الله‌علیه» رسیدیم. وقتی وارد شدم، ديدم جابر با آن حضرت خلوت كرده است و امام با او سخن مى‏گفت. بعد بيرون آمديم. جابر ديد كه خيلى درهم و گرفته‏ام، گفت: مى‏خواهى به كوفه بروى؟ گفتم: آرى. گفت: چشمانت را روى هم بگذار. پس، را باز كردم، ديدم كه در كوفه هستم. 📚رجال الکشی ص۱۹۷ https://eitaa.com/amoozeshe_farmandeha