📕|یتیمان کوفه بر شانه آفتاب 🖍|نویسنده: محمدصادق موسوی گرمارودی 📚|انتشارات قدیانی ✂️|بریده کتاب: 📖اباذر آمد. خسته، بی رمق، تشنه، غبارآلود. با ته مانده ی قدرتش خودش را ایستاده نگه داشت و سلام کرد و به چهره ی مقدس نبوی نگریست. 🌸 رسول خدا مهربان، نگاهش کرد و فرمود: «دیر کردی؟» – بلی، عقب ماندم. – آن ظرف چیست که با خود داری؟ – آب است بزرگوار من! در گودالی آن را صاف و پاکیزه یافتم، برایتان آوردم. 🌸رسول کریم صلی الله علیه و آله نگاهی به لب های خشک و صورت آفتاب زده و تن بی رمق اباذر افکند و فرمود: «خودت نوشیده ای؟» – نه یا رسول الله! – چطور صحرا را تشنه آمده ای با آنکه آب گوارا داشتی؟ – نخواستم آب شیرین را زودتر از شما بنوشم. 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 💎انجمن علمی، نگاهی نو برای اندیشه ورزیدن💎 🆔@anjomanelmiquran110