✳️
خاطرات حاج مرتضی
و من این کار را می کردم.ما این کار را می کردیم به خاطر چی، به خاطر این که مین واقعی را نشان بچه ها بدهیم.ما شهید داشتیم، تلفات داشتیم اما در آموزش نداشتیم.خیلی سعی می کردیم؛همیشه آن واقعیت ها را تا آن جایی که می شود برای بچه ها به تصویر بکشیم.اصلاً خود بچه ها را می بردیم در میدان مین جنگی.دو تا کار می کردند، هم مین خنثی می کردند و تجربه به دست می آوردند و هم منطقه پاکسازی می شد اما هر روز به بچه ها چند تا مین می دادیم تا منفجر کنند. هر روز؛ترسشان هم از میدان مین ریخته می شد.
جناب سردار شما با یک نگاه کلی اگر داشته باشید به واحد تخریب ثارالله، از ابتدا تا انتها عملکرد این واحد را چه گونه ارزیابی می کنید؟
سردار حاج باقری - من اگر بخواهم این را بگویم، چون خودم مسئول این واحد بودم شاید خوب نباشد، ولی من خدمت شما عرض می کنم عملکردش را باید در چند بخش بگوییم.مثلاً در بخش جنگ مین، بیست، در بحث انفجارات، هجده، در بحث شناسایی و عبور از میدان مین و خلاقیت، باز هم بیست،
یعنی واقعا من از سردار قاسم سلیمانی یادم است که وقتی برای بحث مانور می شد ، مانور عملیات، بیشتر فکر کنند که چه کار کنیم، چه طوری بر دشمن حمله کنیم، چه طوری عبور کنیم، چه طوری خط را بشکنیم، همیشه می گفت بعد از میدان مین را بحث کنید.عبور از میدان مین برایش حل شده بود و من اعتقاد خودم هست اگر عبور از میدان مین واقعاً شناسایی آن برای ما عادی شده بود و بچه ها خوب کار می کردند به خاطر آموزش نظامی اش نبود.به خاطر این بود که اصلاً بچه ها مطمئن بودند که خدا می بیندشان و خدا ناظرشان است.
بحث معنویت، بحث ارتباط با خدا، بحث مبارزه با نفس، بحث دعا، بحث دائم الوضو بودن، بحث نماز شب خواندن، این ها بود که دست به دست هم داده بود که باعث شده بود کار سخت آسان بشود.ما یک سری نیرو داشتیم البته همه این طوری نبودند؛ ما یک سری نیروی موتوری داشتیم که به اینها می گفتند بنی هندل.می گفتن این ها افقشان با افق ما فرق می کند.داخلشان نماز خوان هم بود، مجروح هم دادند و شهید هم می داند ولی عمومشان این طور بودند یعنی با این که کارشان آسان بود، همیشه ترس داشتند، همیشه وحشت داشتند،