اگر غیر از این فداکاری ها بود پیروزی و مقاومت غیرممکن بود و حالا هم در عملیات بیت‌المقدس هفت و عطشان چون فرماندهان در کنار نیروها و دوش به دوش آنها در آن شرایط سخت و عاشورایی ایستادند همه نیروهای با وفا و دلاورمان نیز تا آخر ایستادند و واقعا ارزش هرگونه فداکاری برای نیروها و مدافعان اسلام داشت که آقای قنبری فرمانده باغیرت گردان ثارالله برای نجات باقیمانده نیروها از محاصره خودرا فدا کرد تا به کلمه ایثار و فداکاری و...جان تازه ای ببخشد و به این کلمات عزت و آبرویی دو چندان ببخشد که تاریخ این مرزوبوم هیچگاه نباید این فداکاری ها را فراموش کند ، اما روی دیگر این جوانمردی و فداکاری برای ما خیلی گران تمام شد و سختی های اسارت را برایمان صد چندان کرد!! تصور کنید چگونه میتوان تحمل کرد که جلو چشمانت فرمانده گردان تان را با دستهای بسته و بیرحمانه شکنجه میکنند و ... یادم هست مجدداً آن دژخیمان سراغ آقای قنبری امدند و اورا برای بازجویی مجدد بردند و چنان وحشیانه اورا شکنجه میکردند که ناله های مظلومانه او که دهها و صدها کابل و چوب و میله آهنی بر بدن مجروحش فرود می آمد با آن قیافه سیه چرده انسان را بیاد شکنجه شدن بلال حبشی در فیلم محمد رسول الله می انداخت !!! چقدر روحیه و حال اسرا از وضعیت آقای قنبری دگرگون و اشک ما را درآورده بود، و یادم نمی‌رود وقتی این مرحله از بازجویی و شکنجه آقای قنبری تمام شد و اورا با چشمان و دستان بسته آوردند چه صحنه جانسوزی بود و تکه تکه کرده بودند بدنش را و صورت و فک او را شکسته یودند و پوستهای بدنش کنده شده یود و غرق بخون و... و اینها هزینه‌های خونبار اسارت که نه، بلکه آزادمردی است و آزادگی و معامله با خدا و جهاد در راه خدا در مکتب حسین ابن علی ع است که اگر نبود حتی یک سیلی هم قابل تحمل نبود و