۹۵۳
راوی. جهادگر اسدالله ضیغم
یک روز دیدم یک ماشین جلوی دفتر ما در اهواز ترمز کرد . حاج جواد یزدانی( شهید ) مسول ستاد پشتیبانی کمک های مردمی شهرستان کاشان به جبهه ها به همراه : محمدخاندایی (شهید) عباس محمد نظری (شهید ) احمد فرگاه ( شهید) محمد رفاهی ( شهید) از خودرو پیاده شدند.
روبوسی کردیم حاجی جواد گفت :
فکر نکن ما چند نفر هستیم یک اتوبوس مهمان برات آوردهام. گفتم : در خدمت شما هستیم .
بازاریهای کاشان و یک سری سرمایهدارها را برای بازدید از جبهه آورده بود تا مشکلات و کمبودها را از نزدیک ببینند و به جبهه ها کمک کنند.
کارت و پلاک برای آنها صادر شد ،ناهار خوردند رفتیم فاو ، آیت الله سید اسد الله خراسانی هم تشریف داشتند. نماز مغرب را در فاو خواندیم. از کارخانه نمک، نعل اسبی،جاده ام القصر و..... دیدن کردند.
حاج عباس دارایی نژاد برای آنها منطقه را تشریح می کرد.
روز بعد رفتند جزایر مجنون. در تاریخ ۱۳۶۶/۱/۱۰ اتوبوس به کاشان برگشت.
حاج جواد گفت : میخواهم بروم حاج حسین دقیقی را ببینم .قرار شد بروند شهرک دارخوین، بنده هم سوار خودرو آنها شدم. در یک جا مرا از خودرو پیاده کرد گفت : شما برو به کارهایت برس واجبتر است نمیخواهد با ما بیایی .خدا شاهد است عین عبارت، خیلی دوست داشتم همراه آنها باشم.
اینجا بود که اسم من خط خورد و از این کاروان جا ماندم.
ساعاتی بعد خبر شهادت آنها رسید.