😳😱 روزى شیخ به دیدار شخصى که در کنار یک قبرستان زندگی میکرد رفت. شیخ بهائى به دوستش مى فرماید: روز گذشته در این امر عجیبى را دیدم که جماعتى میتى را در گوشه اى از این قبرستان دفن کردند، پس از چند ساعت بوى بسیار خوش و به مشامم خورد به اطراف نگاه کردم ، یکباره جوان زیبا رویى را دیدم که به سمت آن قبر مى رفت کم کم از دیده گانم محو شد. طولى نکشید که بوى و بدى به مشام من رسید به اطراف نگاه کردم ، را دیدم که بسوى همان قبر مى رفت و سپس ناپدید شد. همینطور بحالت تعجب ایستاده بودم نگاه به آن قبر میکردم که ناگهان صحنه دیدم ...😳😰 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1103560716Ca3f70aba9b