صدای رگبار و انفجار به گوش می‌رسید بی‌سیم چی می‌رود و سراغ ترکی را می‌گیرد. او را نشان می‌دهند به او. نزدیک شده و می‌گوید: آقا تماس گرفتند که بچه‌تون مریضه، برای درمانش خانواده به حضور شما نیاز دارد. گفتند هر طوری شده چند روزی مرخصی بیاین. حسینعلی کمی فکر می‌کند آهی می‌کشد و می‌گوید: اگه باز تماس گرفتند از طرف من پیغام بده نمیتوانم. اما امکان داره بچه‌تون تلف بشه! نه نمی‌شه، خودت میدونی که عملیات نزدیکه. نمیتونم برگردم. برادرم هست، اینجا به حضور من بیشتر نیازه. خدا اگه بخواد اونو حفظ میکنه. شهید حسینعلی ترکی هیئت امشب مزین به نام این شهید است بعد از نماز مغرب و عشا مهدیه مصلی امام خمینی ره هیئت دانش آموزی انصار المهدی(عج) ┄┄┅═✧❁○❁✧═┅┄┄ 💫با ما همراه باشید ⁦✌🏻⁩⁦ @ansariha_ir