خدام الامام الحجة روحي فداه:
2025-01-26
PArt 1 :
سلام، من که هستم؟ من انسان ناچیزی بیش نیستم، اما زمانی که ظریف، که در آن زمان وزیر خارجه ایران در دولت روحانی بود، به میدان آمد، من کسی بودم که در برابر او ایستادم و او را بهشدت افشا کردم. همزمان از سوی حزبالله و ایران بهشدت مورد انتقاد قرار گرفتم، چنانکه شاید این انتقادات تا حد تهدید به مرگ من نیز پیش رفت. اما خداوند آنچه را که پنهان میکنند، آشکار میسازد و او بهترین حافظ و مهربانترین مهربانان است.
اکنون ظریف میخواهد جمهوری اسلامی را ویران کند، درحالیکه او از پنجره بازگشته، پس از آنکه از درب، شکستخورده و تحقیرشده، بیرون رانده شد. او همراه با دولت روحانی که از نظر اخلاقی سقوط کرده بود، کنار زده شد. به همین دلیل، کارگزاران ایران، دستگاه اطلاعاتی این کشور و مجلس شورای اسلامی... ما در جایگاهی نیستیم که در امور داخلی آنها مداخله کنیم، اما چیزی که ما را با ایران پیوند میدهد، فقط ولایت است. اگر آنها میخواهند از ولایت دست بکشند، بدانند که ما ولایت را عاشقانه دوست داریم، همانگونه که کودک مادر خود را دوست دارد.
ما ولایت را آنچنان دوست داریم که به سرحد مستی از عشق به آن رسیدهایم. در ولایت عطر خوش ایمان را حس میکنیم، رایحهای همچون بوی پیراهن یوسف... در آن عزت مجاهدان را مییابیم، قدرتی برای ایستادگی در برابر ظلم، و شکوهی که در برابر فرعون زمان و پیروانش میایستد، یعنی آمریکا، اسرائیل و برخی کشورهای عربی که نمیخواهند ولایت صدای حق را بر سرشان فریاد بزند. آنها، به خدا سوگند، از این صدا بیزارند.
حتی کسانی که از مورچههای حضرت سلیمان هم کوچکترند، خواهان نابودی عبدالملک رضوانالله علیه و رهبر، سید علی خامنهای هستند. و این میلیاردها دلاری که بهسخاوت خرج میشود، نشانهای از روزی سخت برای حوثیها و ایران است. نمیخواهم بیش از حد سخن بگویم و شما را درگیر بحثی کنم که مایل به ورود به آن نیستم. زیرا این دوران، دورانی سخت و حساس است. دورانی که نیاز به تأمل، درنگ و عقلانیت دارد.
و خطاب به شیخ اوس الخفاجی، دوست عزیزم، میگویم: ایران، سید حسن را سرنگون نکرد، بلکه اطرافیان او بودند که او را کنار زدند. ایران او را کنار نگذاشت، بلکه برای او خون گریست، ای شیخ اوس! ایران حتی یک فرد کوچک از شیعیان را که در دورترین نقطهی یک شهر باشد، از بین نمیبرد، زیرا ایران را شریعت و ولایت اداره میکند.
ای شیخ قیس عزیز، شایسته نیست که اگر یک لبنانی فاسد از میان آن رهبران فاسد به تو گفت که ایران سر سید را بر باد داد، تو این حرف را بپذیری. به خدا قسم، ایران حتی نگران جان یک کودک شیعه در دورترین نقطهی شهر است. و به همین دلیل، من نمیخواهم در برابر تو از ایران دفاع کنم. شاید ایران و گروههایش در مقطعی علیه تو خطاهایی مرتکب شده باشند، اما من از کسانی بودم که در کنارت ایستادم، از جمله کسانی که به تو یاری رساندند و در کنارت بودند، آن هنگام که زندانی بودی، دنیا را به هم ریختم، چون تو یک مجاهد و انسانی قدرتمند بودی.
تو شایستهی قدردانی و احترام هستی، و من این را آشکارا میگویم. ایران در حقت اشتباه کرد، اما نه خود ایران، بلکه گروههایی که از دستورات ایران پیروی میکنند. آنها میخواهند چه چیزی را ثابت کنند؟ میخواهند نشان دهند که نیتشان خوب است، پس تو را بازداشت کردند و میخواهند سرت را بر قربانگاه آزادی تقدیم کنند. و من میدانم که کسانی که تو را بازداشت کردند، از دیدگاه ایران، شایستگی هیچ کاری را ندارند.
و من چیزهایی را میدانم که مردم نمیدانند، جز تعداد اندکی از اطرافیانم. پس شایسته نیست که ایران را سرزنش کنی، حتی اگر حرف یک فاسد لبنانی را شنیده باشی، حتی اگر او یک فرمانده باشد، او در نظر من فاسد است. پس باید مردم زبان خود را از ایران دور نگه دارند، چراکه ایران کسی را سرنگون نکرد، بلکه خود در سوریه ضربه خورد. چراکه فاسدان در سپاه و فاسدان در دستگاه اطلاعاتی ایران واقعیت را منتقل نکردند، و مخصوصاً نیروی قدس حقیقت را به رهبر عالیمقام نرساند.
به همین دلیل، ایران در سوریه ضربهای سنگین خورد، و شام از ما انتقام گرفت. چرا؟ زیرا آنچه بر باطل بنا شود، خود نیز باطل است. علی بن ابیطالب (ع) میفرماید: "بپرهیزید از ورود به فتنهی شام، و در خانههایتان بمانید." مانند شتری که نه شیردهی دارد و نه میتوان بر پشتش سوار شد.
ما مقام زینب را برگزیدیم، درحالیکه این مقام، جایگاه واقعی زینب نیست، همانطور که میدانم که مقام علی بن ابیطالب (ع) در کوفه است، نه در نجف، و علما نیز این را میدانند.