خدایی که بشه سرشو کلاه گذاشت، چگونه خداییست! اکثر آدما در حال خود فریبی اند و این در حالیست که در اوج زرنگی فکر می کنند که سر خدا را هم میشه از راه‌های مختلف کلاه گذاشت، راه‌هایی که اگر خودشان ببیند که با چه مهارتی این کار ‌را به طور حرفه ای انجام می دهند به خودشان هم می خندند، همانطور که در طنزها هم زیاد این را دیده ایم! خدایی را که بشود فریب داد خدا نیست بلکه آن قسمت از وجود خود ماست که می خواهیم آنرا نادیده بگیریم و به اشکال گوناگون خود را دور بزنیم تا با خودمان روبرو نشویم، خدایی که فریب می خورد خدایی جعلی ست  که ساخته ذهن بشر است و گرنه هر کس در حال فریب خودش است تا با آنچه هست روبرو نشود و از خود فرار کند. خدای هرکسی، فرمانده و رهبر هر کسی همان وجود خالص و صادق خودش است، اگر چیزی در ما در حال فریب خوردن است ربطی به این خدا ندارد بلکه مربوط به خدایی ست که جامعه و ذهن در ما ایجاد کرده است، همان خدایی که اکثرا در حال فریب دادن او هستند، این خدا را می‌شود پیچاند، تخصص خاصی هم لازم ندارد و هر کس به طریقی و در شرایط خودش اینکار را در خفا انجام می دهد. خدا در تک تک سلولهای بدن وجود دارد و آنکس که زیبایی وجودش را نمی بیند به ناچار با زشتی های توهمی خودش و جامعه روبرو می‌شود و آنرا به اشکال مختلف انکار و تحریف می کند و چیزی که اصلا وجود نداشته را بوجود می آورد  و موضوع می سازد و با آن به مبارزه می پردازد و بعد از شکست آن در خود احساس پیروزی و برد می کند و فکر می کند سر خدا هم می توان کلاه گذاشت.