به خاطر ترکِ روضه بنا بود شما کور شوید! . حاج آقا جواد گلپایگانی- فرزند آیت الله العظمی گلپایگانی و داماد آیت الله العظمی خویی- نقل کردند: مرحوم آقای خویی می‌فرمودند: ما در نجف اشرف در یک خانه کوچکِ ۳۰-۲۰ متری زندگی می‌کردیم. همسرم روضه می‌گرفت و مزاحمِ مطالعه من بود. به ایشان گفتم: روضه خوانیِ شما در منزل، مزاحمِ مطالعه من است! ایشان روضه را تعطیل کردند. من به چشم دردی مبتلا شدم که هر چه به دکتر مراجعه کردم، خوب نشد و دکترها از معالجه آن ناامید شدند. متوسل شدم در عالم رویا به من گفته شد: بنا بود شما کور شوید! ولی اکنون که متوسل شدید، با تربتِ سیدالشهدا (صلوات الله علیه) استشفا کنید! با تربت، استشفا کردم چشمانم خوب شد. . تسلای قلب نازنین حضرت بقیة‌الله‌الاعظم روحی‌وارواح‌العالمین‌لتراب‌مقدمه‌الفداء در ایام عزای جد بزرگوارشان حضرت سیدالشهدا سلام‌الله‌علیه صلواتی قرائت بفرمایید @yaali110000 مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا معین شیرازی (پدرخانم مرحوم علامه طهرانی) نقل می‌کردند: روزی به استادم آیت الله محمد جواد انصاری همدانی گفتم: آقا من از شما می‌خواهم مقاماتی را که خودتان به آن رسیدید، به من هم عنایت کنید. پرسیدند: طاقتش را داری؟ مشکلاتش را تحمل می‌کنی؟ گفتم: نمی‌دانم! فرمودند: من یک نمونه برایت نقل می‌کنم: پس از فوت عیالِ بنده، در همدان در محله ما شایعه شد که من علتِ فوتِ او بودم، با اینکه من در این رابطه هیچ تقصیری نداشتم. بالاخره پلیس به منزل ما آمد و ما را دست بسته به پاسگاه برد. وقتی من به همراه پلیس از درِ منزل بیرون آمدم، دیدم دو طرف کوچه تا انتها مردم منتظر ایستاده‌اند و از نفر اول تا آخر از جلوی هرکس که گذشتم، یا آب دهان به صورت من می‌انداخت و یا ناسزایی نصیب من می‌کرد و من همه را تحمل می‌کردم و در دل خوش بودم. حال بگو ببینم آیا تو تحمل این را داری؟؟ گفتم: نه آقا! من که تحمل ندارم. آن مقامات، مال خودتان باشد، من که کشش ندارم! . سیر و سلوک، ص۱۲۸، سید فرید موسوی @yaali110000 مرحوم آیت الله شیخ علی قسام چنین نقل کرده است از کمی حافظه نزد او (آیت الله قاضی ) شکایت نمودم، به خصوص در مورد اشیائی که جایی میگذارم اما فراموش میکنم آنها را کجا گذاشته ام، پس به من گفتند: هرگاه خواستی چیزی را در جائی بگذاری از همه چیز منصرف شو و بگو بسم الله» هرگاه چنین کنی دیگر فراموش نخواهی کرد ان شاء الله تعالی همچنین ایشان سفارش مینمودند در خانه هایی که ترس آن میرود مورد دستبرد قرار گیرد، این دعا را نوشته و در جایی بیاویزند: «يَا حَافِظاً لَا يَنْسَى، يَا مَنْ نِعَمُهُ لا تُحْصَى أَنْتَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ إِنَّا نَحْنُ نَزَلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ». ایشان قدس سره این را از شیخ بهایی نقل میکردند و گاهی هم سفارش می نمودند که آن را بنویسند و در جیب کنار سینه بگذارند. برگرفته از کتاب کهکشان نیستی صفحه ۴۹۳ @yaali110000