‌˼‌اَنتَ مُختَلِف꧇)˹
_🫀(:
بی‌قراربود ، بهش گفتم ، داداش امشب شب ِ اول محرمه ، کارای‌هیئتم که ردیفه ، دیگه این دل‌آشوبیت واسه چیه ؟ بهم لبخند زد و گفت ، میترسم ! میترسم امشب از این دوتا چشم ، اشکی نیاد :) .