سلام مهربان پدرم ، مهدی جان با چه شوقی رمضان را آغاز کردم و برای ظهورت ختم قرآن برداشتم و هر افطار و سحر ، " الهی عظم البلاء " خواندم و گریستم و شب های قدر به نیت دیدارت قرآن بر سر گذاشتم و ضجه زدم ... ... و حالا رمضان در آخرین منزلگاه است و من همچنان سوزان در آتش فراقت ... تو بگو چه کنم با این غم ؟ ... تو بگو این فرزند چشم براهت پس از یکماه روزه داری به امید استجابت دعایش ، چه کند ؟ ... تو بگو بدون رویت ماه رویت ، چگونه عید بگیرد؟ ... تو بگو به چشمانی که تمام این ماه به در دوخته شده بود ، چه بگویم ؟ ... تو بگو به قلبی که تمام این لحظه ها تو را وعده داده بودم ، چه بگویم ؟ ... ... تو بگو چه کنم ؟ ... بگو چگونه سرکنم روزهای طولانی ندیدنت را ؟ ... @emamgharib