حدثنا حفص بن غیاث ، قال : سمعت جعفر بن محمد یقول : ما أرجو من شفاعة علی شیئا إلا وأنا أرجو من شفاعة أبی بکر مثله ، ولقد ولدنی مرتین
شهید نور الله تستری در جواب این مطلب مینویسد: دلیل بر دروغ بودن این خبر همین بس که صاحب شفاعت کبری ، جدش رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است ، پس سزاوار نیست که آن حضرت شفاعت جدش را فراموش کرده باشد و اظهار امید به شفاعت غیر کرده باشد . به ویژه ابوبکر که خودش در آن روز که مال و فرزندان سودى نمى بخشد ، شفاعت کننده و حمایت کنندهای ندارد ؛ مگر کسى که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید ! مگر این که هدف امام صادق علیه السلام از بیان این جملات فقط تقیه باشد. اما این که آن حضرت فرموده : ابوبکر مرا دو بار به دنیا آورده واقع را بیان میکند نه این که افتخار کند ، زیرا پیش از این گفتیم که قبیله ابوبکر ، پستترین قبیله قریش بوده است ؛ وابو سفیان هم به این مطلب تصریح کرده است . و نیز علی علیه السلام در شأن محمد بن أبی بکر فرموده : او فرزندی نجیب از خانواده ای بد است که این سخنان پستی قبیله ی ابوبکر را اثبات می کند. بنا بر این جایی برای افتخار نمی ماند. (الصوارم المهرقة - الشهید نور الله التستری - ص ۲۴۱ – ۲۴۲ ).
آیا انتساب به ابوبکر برای امام صادق افتخار دارد یا به ولایت جدش امیر المؤمنین علیهما السلام ؟
چگونه ممکن است امام صادق به چنین مطلبی افتخار کرده باشد ؛ در حالی که این مطلب مخالف سیره آن حضرت بوده است . زیرا با مراجعه به سیره آن حضرت میبینیم که آن حضرت بالا ترین افتخار برایش قبول ولایت و امامت جدش امیر المؤمنین علیه السلام است نه ولادت از او به این حدیث توجه کنید که می فرماید:
ولایتی لعلی بن أبی طالب أحبّ إلیّ من ولادتی منه، لأنّ ولایتى له فرض وولادتى منه فضل .
ولایت علی بن أبی طالب (علیه السلام) برای من محبوبتر از این است که او مرا به دنیا آورده است ؛ چرا که قبول ولایت او برای من واجب و فرزند او بودن امتیاز است. (الفضائل ، شاذان بن جبرئیل ، ص ۱۲۵ و الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین ، شاذان بن جبرئیل ، ص ۱۰۳ و بحار الأنوار ، علامه مجلسی ، ج۲۹ ، ص۲۹۹) .
و همچنین نقل شده است که آن حضرت فرمود :
ولایتی لآبائی أحب إلیّ من نفسی ، ولایتى لهم تنفعنى من غیر نسب ، ونسبى لا ینفعنى بغیر ولایة؛ ولایت پدرانم برای من ، دوستداشتنی تر از جان من است ، ولایت آنها برای من فایده دارد ؛ حتی اگر نسبتی با آنها نداشته باشم ؛ ولی نسبت با آنها زمانی که ولایت آنها را نداشته باشم ، برایم سودی ندارد. (مشکاة الأنوار ، علی الطبرسی ، ص ۵۷۵ ).
حال چگونه ممکن است که نسبت امام صادق با امیر المومنین افتخار نباشد؛ ولی نسبت با ابوبکر افتخار باشد؟
در نتیجه با توجه به مطالبی که ذکر شد در می یابیم که این روایت ساختگی و جعلی می باشد و از دروغهایی است که به اهل بیت و شیعیان نسبت داده شده است.
[۱] . به روایتی مرسله می گویند که افراد واسطه بین گوینده روایت و نقل کننده آن وجود نداشته یا از قلم افتاده باشد. در نیتجه خواننده نمی تواند بفهمد که آیا افراد واسطه , انسان های مورد اعتماد و راستگویی بوده اند یا کذاب و دروغ پرداز.
مقاله استاد
#محمد_صفری در کتاب امام حسن مجتبی
@anti_shobhe110