1⃣نمونههايي از تحريفات تاریخ در بیان مادحین
🗒يکي از قضايايي که همه ما شنيدهايم [اين است که] راجع به روابط حضرت ابوالفضل و حضرت سيدالشهداء ميگويند: روزي اميرالمؤمنين علي عليه السلام در بالاي منبر بود و خطبه ميخواند. امام حسين عليه السلام فرمود: من تشنهام، آب ميخواهم، حضرت فرمود: کسي براي فرزندم آب بياورد. اول کسي که از جا برخاست، کودکي بود که همان حضرت ابوالفضل العباس بود.
🗒ايشان رفتند و از مادرشان يک کاسه آب گرفتند و آمدند (آنهم با چه طول و تفصيلي). در حالي وارد شد که [آن را] روي سرش گرفته بود و آب هم ميريخت. اميرالمؤمنين علي عليه السلام چشمشان که به اين منظره افتاد، اشکشان جاري شد. به آقا عرض کردند: آقا شما چرا گريه ميکنيد؟ فرمود: بله، قضاياي کربلا يادم افتاد. معلوم است که اين گريز به کجاها منتهي ميشود.
🗒حاجي نوري در اينجا بحث عالياي دارد، ميگويد: شما ميگوييد علي در بالاي منبر بود و خطبه ميخواند. علي فقط در زمان خلافتش بود که منبر ميرفت و خطبه ميخواند، پس در کوفه بوده است. خلافت حضرت امير در کوفه در چه سالي بود؟ بين سال 36 و 41. در آنوقت امام حسين در چه سني بود؟ مردي بود تقريباً 33 ساله.
🗒ميگويد: آيا اصلا اين حرف معقول است که يک مرد 33 ساله در حالي که پدرش دارد مردم را موعظه ميکند، خطابه ميخواند، يکدفعه وسط خطابه بدود: آقا من تشنهام، آب ميخواهم؟! اگر يک آدم معمولي اين کار را بکند، ميگوييد: چه آدم بيادب بي تربيتي است! و تازه حضرت ابوالفضل در آن وقت کودک نبوده، يک جوان در حدود پانزده ساله بوده است.
🗒يک چنين جعلي، تحريفي [کردند.] حالا غير از موضوع دروغ بودنش، از نظر ارزش آيا اين شأن امام حسين را بالا ميبرد يا پايين ميآورد؟ مسلم است که پايين ميآورد. يک دروغي به امام نسبت داديم و آبروي امام را برديم، طوري حرف زديم که امام را در سطح بيادب ترين افراد مردم تنزل داديم که در حالي که پدري مثل علي دارد حرف ميزند تشنهاش ميشود، طاقت نميآورد که جلسه تمام شود، حرف آقا را قطع ميکند: من تشنهام، بگوييد براي من آب بياورند!
📚شهید مطهری| حماسه حسینی •صفحه ۶۳ و ۶۴•
#خط_را_گم_نکنیم
#حماسه_حسینی
🐱
@antirobah