من از همه در رانده‌ام، من رانده‌ای وامانده‌ام یا خوانده یا ناخوانده ام اکنون منم مهمانِ تو پای من از ره خسته شد،بال و پَرم بشکسته شد هر در به رویم بسته شد جُز درگه احسانِ تو گفتم مَنم در می زَنَم،گفتی به تو سر می زنم من هم مُکرّر می زنم کو عهد و کو پیمانِ تو؟ سوی تو رو آورده ام ای خُم سبو آورده ام من آبرو آورده ام کو لُطفِ بی پایانِ تو؟ 🔺علی انسانی @aqr_ir